سخنرانی های دکتر حسن عباسی

در این قسمت متن و لینک دانلود برخی از سخنرانی های استاد حسن عباسی قرار داده می شود...

دکترین محمد(ص) و سبک زندگی ایرانی

تبریک عرض می کنم میلاد مسعود پیامبر جلیل القدر اسلام و امام صادق(علیه السلام) رو خدمت شما عزیزان و خدا رو شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگه این توفیق رو به من عطا فرمود که در دارالمومنین رشت خدمت شما عزیزان شرف حضور داشته باشم و از اینکه یک بار دیگه این توفیق نصیب من شد، بر خودم می بالم. به مناسبت فرخنده ای گرد هم آمدیم. اما دغدغه ای که با این وقایع ده کشور عربی در طول نزدیک دو ماه گذشته رقم خورده و امروز در تونس، مصر، لیبی، الجزایر، مراکش، اردن، کویت، بحرین و همچنین یمن ما شاهد خیزش عظیم مسلمین در مقوله ی بیداری عمومی مسلمین بعد از 32سال از انقلاب اسلامی هستیم، همه ی این موارد ختم می شه در مقوله ی شخصیت خاتم النبیین و این مقوله که پیام جهانی حضرت در قرآن مجید برای جان های تشنه ی 6میلیارد و 800میلیون انسانی که در سراسر کره ی زمین زیستی دارند که زیستشون دینی نیست و درخور شان انسانی که خالقی در مقام ربوبی داره، نیست. این یک غصه ای رو بر دل من گذاشته بود که این چند روز ایام دهه ی فجر اندیشمندانی که از کشورهای خارجی آمده بودند، در چند مورد نکاتی را به صورت کنایه به ما مطرح کردند که خود اون موضوعی شد که این بحث رو امشب به این سمت ببریم. در بعضی از این همایش ها در این اوایل دهه ی مبارک فجر برخی از مهمان های خارجی که از کشورهای اسلامی آمده بودند و کشورهای غیر اسلامی تلویحا یک نکته ای رو مطرح می کردن که این بار هم دنبال حرکت شما کشورها راه افتادن و این که در همه ی این اتفاقاتی که می افته وقتی گزارش های خبری رو مشاهده می کنیم، فریاد الله اکبر مردم و آنچه که بر پلاکاردهاشون هست، انگاره ها و المان های دینی بر اون هست. اما این گام هم دنبال شما آمدند، ولی آنچه که در رفتار شما مشهوده، اونی نیست که تحت عنوان دین ظهور و بروز پیدا می کنه. ما امروز یک جمهوری اسلامی داریم، مردمی خوب و متدین داریم، مسئولینی نسبتا مناسب داریم، اما بوی جامعه ی ما بوی دینی نیست. یک انتقاد جدی که به خودمون، به دولتمردانمون، به بدنه ی جامعه، به مردم، به همه داشته باشیم، این هست که کسانی که از بیرون میان، توقع و انتظار بالاتری دارند. شاید روزی صرف فقط یک انقلاب کفایت می کرد، شاید صرف یک المان گیری از اینجا و شکل گیری حزب الله لبنان کفایت می کرد، شاید کفایت می کرد که حماس از ما مدل های دفاع مقدس رو بگیره و پیروز بشه بر اسرائیل در غزه. امروز که دولت ها فروریختند، ما که مدعی دین پیامبر جلیل القدر اسلام و مدعی قرآن بودیم، پاسخگو نیستیم. لذا بحث امشب رو دوستان با دکترین حضرت و سبک زندگی ایرانی شروع کردن که ما اختلاف خودمون رو با این مسئله نشون بدیم. یک مقداری به خودمون بیایم و جشن و سروری که داریم، بدانیم در چه شانی هست و از همه مهم تر این که ما میراث دار حرکت انبیا و ائمه ایم، امروز بدانیم اگر همین الان قیامت رقم بخوره و ما در پل صراط سوال و جواب بشیم نسبت به میراث 124000 پیامبر و یازده دوازده امام معصوم، آنچه که 32سال در اختیار ما بوده، چرا جامعه ی ما دینی تر و اخلاقی تر نشده ؛ مگر نفرمود که «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» مبعوث نشدم مگر برای تتمیم مکارم اخلاق. آنچه که مناسبات بین دولتمردان ماست، مناسبات اخلاقی زیبنده ای نیست. آنچه که در روابط اجتماعی ما رقم می خوره، روابط مناسب اجتماعی اخلاق مدارانه ای نیست. آنچه که بین مناسبات همسران رقم می خوره ، آنچه که بین والدین و فرزندان رقم می خوره، آنچه که بین رئیس و مرئوس و افرادی که در محیط کار هستن رقم می خوره، اونی نیست که ما مدعی بشیم به اسم دین پیامبری که برای تتمیم مکارم اخلاق آمد، این قضایا داره شکل می گیره. لذا به نسبت انقلابی که در کشورهای عربی داره رخ می ده و این ها به سمت انگاره های اسلامی میان، ادامه ی مسیری که انقلاب اسلامی رقم زد، ما انقلاب اخلاقی رو باید شروع کنیم. انقلابی رو باید آغاز کنیم که 32ساله به عقب افتاده، تعویق افتاده. گوشه ای از سرزمین ما، جاهایی که دفاع مقدس و مناطق دفاع مقدس نامیده می شد، از اون اخلاق بهره ای برد. امروز هم وقتی می خوایم به در واقع اون حس نوستالژیک خودمون تسلی وتسکینی بدیم، یاد می کنیم از اون افرادی که اون روزها پشت اون خاکریزها چنین اهدافی رو رقم می زدن. ولی کودتایی که امروز صورت می گیره در این کشورها علیه انقلاب این مردم، انقلابات جهان اسلام، شبیهش کودتاییست که علیه اخلاق اسلامی، اخلاق مشابه اخلاق نبوی داره رقم می خوره در جامعه ی ما، یک مقداری باید دست به انتقاد از خودمون بزنیم. روابط و مناسبات اخلاقی مدیران ما شایسته ی تکیه زدن بر سکوی پیامبر نیست. هر پست و مقام و جایگاهی در حکومت دینی منصبی است منسوب به پیامبر جلیل القدر اسلام و 32سال روندی که طی شد که هیچ امام معصومی چنین فرصتی شبیه این 32سال ما پیدا نکرده و هیچ پیامبری در طول تاریخ انبیاء چنین موقعیت و فرصتی پیدا نکرد که اقامه ی دین کنه، اقامه ی حدود الهی کنه و این فرصت رو مادر این 32سال داشتیم و داریم. اما متوجهش نیستیم. خیلی که بخوایم قضایا رو تطبیق کنیم با افغانستان مقایسه می کنیم با پاکستان، با ترکیه، با انگلیس و فرانسه، با چین و روسیه. حال آنکه اون ها جامعه ی ترازی نیستن در این قضایا. بهداشت و درمانمونو با اونجا مقایسه می کنیم. تکنولوژی هسته ای و هواپیما و جاده و سد و اتوبان و ترافیک و سایر گزاره هامونو با این ها مقایسه می کنیم. اما قرار بود و قرار هست که ما یک نظام متعالی، یک جامعه ی آرمانی به وجود بیاریم. و این اون موضع خودانتقادی است که به نظر می رسه که باید به خودم و به شما عزیزان و به همه ی جامعمون این تذکر رو بدیم که در کجا قرار گرفتیم، پرچم دار و میراث دار چه حرکتی بودیم که امروز یکی پس از دیگری دومینو وار کشورها در استمرار حرکت انبیا که مقوله ی ولایت فقیه بود، دارن این حرکت های تهاجمی رو صورت می دن و آرام آرام از زیر یوغ مستکبرین بیرون میان. اما ما اون جامعه ی الگو، اون مدل و نمونه ی آرمانی رو برای کپی برداری تهیه نکردیم. آنچه که در سند چشم انداز آمده کلمه ی "الهام بخشی"، ما الهام بخش جایی نیستیم. زندگی ما، روش جامعه ی ما، قواعد اداره ی نظام اجتماعی ما الهام بخش نیست. فشارها یا عمدتا روی دوش یک نفر به عنوان امام جامعه هست یا می افته روی دوش مردمی که مجبورند در دفعات و مواقع ضروری مدام بیان کف خیابون و در مسائل اجتماعی و راهپیمایی ها از بعضی از مواضع دفاع کنن. سیستم و روش نداریم. و این سیستم و روش اول از موضع و حوزه ای شروع می شه که اساس و ارکانش مفهوم اخلاقه. لذا تبیین دکترین حضرت ختمی مرتبت، به عنوان شاه بیت یک مفهوم کلیدی، یک مفهوم کلیدی از جشن و سرور صرف خارج بشیم. یه گام بیایم بالاتر. از توصیف صرف خارج بشیم. تو یه جامعه که عرفان های نوظهور بهائیت، وهابیت، مسیحیت، اوشو، اکنکاری و ارکیناری ، انواع و اقسام نحله های شیطان پرستی وغیره موضوعیت پیدا می کنه، وقتی خوب دقت می کنیم می بینیم که این رفتار و این اعمال و گزاره ها برنمی خیزه مگر این که ما از اسلام یک چهره ی مناسب و مطلوب به جامعه نشون ندادیم. در رفتار ما که مدعی اسلام هستیم چنین پدیده و چنین گزاره ای مشاهده نشده و اگر همین الان قیامت رقم بخوره، من عباسی نمی دانم که چه پاسخی باید به حضرت زهراء(سلام الله علیها)، وجود نازنین حضرت ختمی مرتبت، به ائمه ی معصومینمون بدم که آقا ما از همه ی موهبت های یک نظام دینی برخوردار بودیم، از همه ی شعارها، اما در شعور و در عمل، بروز، بروز مناسبی نبود. اینه که سرسلسله ی بحث هایی که ازاین به بعد برای یک انقلاب، مصر انقلاب می کنه، تونس انقلاب می کنه، لیبی انقلاب می کنه، اونا تو سال 57 ما هستن، دیکتاتوری ها رو می ذارن کنار، حالا ما باید علیه این بد اخلاقی ها، علیه این بی اخلاقی ها، علیه این در واقع محدود شدن به این مناسبات و این پست و مقام ها ، دعواهای جناحی و سیاسی، مسائل غیراخلاقی و این چنینی ، علیه این ها بایستی شورش کنیم و این نامناسبات و ناملایمات رو کنار بزنیم تا اون چهره ی اصلی و اساسی دین خودشو نشون بده. ما میراث دار حرکت آخرین پیامبریم. و با این رویه و مدل و مناسباتی که بین فرزندان با والدین، بین همسران با همدیگه، بین کارگر و کارمند با مدیرشون، بین رئیس و مرئوس، بین مردم در سطح جامعه و بین مسئولین با مردم هست، با چنین مناسباتی منتظر ظهور حضرت نباشیم. زمینه سازی برای ظهور حضرت، زمینه سازی در شکل گیری یک نظام اخلاقیه. وقتی صحبت از دکترین هر کسی می کنیم، دکترین، قواعد بنیادین حاکم بر رفتار بدون قدرت قانونیه. تکرار می کنم. وقتی صحبت از دکترین هر کسی می کنیم ، دکترین کسی یا دکترین یک جامعه ای، قواعد بنیادی حاکم بر رفتار بدون قدرت قانونیه. خب پیامبر ما چه قواعد بنیادی حاکم بر رفتار بدون قدرت قانونی رو برای ما به ارمغان آوردن؟ هر کسی که دکترین کلان داشته باشه، در دو سطح بروز می کنه: بک، سطح فردی در روش زندگی خودش که ما این جا بهش می گیم سیره. سبک زندگی او چیست. دومین مورد مسئله ی نظام اجتماعیست. ساخت و شکل گیری یک نظام اجتماعی ...... رو نشون بده و در جامعه سازی. جامعه سازی چهار لایه داره دیگه(هرم جامعه): دولت سازی ، ملت سازی ، ملک سازی(یعنی در حوزه ی زمین) و همچنین نظام سازی در حوزه ی نسبت بین دولت با ملت. یه فرش رو نگاه کنین. یه فرش از سه جزء اصلی تشکیل می شه. از بالا به تارها به سمت پایین، اون تارهایی که شکل گرفته، به صورت افقی پودها، بین پودها و تارها، ما پدیده ی گره ها رو داریم. شما می بینید که هفتاد میلیون ایرانی رو اگر بخواید در یک فرش هفتاد میلیون گره ای نشون بدین، دو تا رنگ سفید می زنین، یک رنگ قرمز می زنین، چهارتا سیاه ، پنج تا سبز، یه دونه آبی، هشت تا مثلا زرد، این لایه لایه ها وقتی چینش می شه، مسئولیت ها و شغل ها و طبقات و مناسبات اجتماعی، بعدا این فرش یک نقش و نگار زیبا پیدا می کنه. شما نمی آین یه گوشه ی فرش همه ی رنگ های قرمز رو بزنید، یک سوی فرش همه ی رنگ های آبی رو، یک سوی فرش همه ی رنگ های سفید رو. اون که دیگه می شه موکت. آنچه که شما نظم و نسق در شکل و نقش و نگار یک فرش می بینید، تعریف و تدقیق تک تک نقش های اجتماعیه. کی معلمه؟ کی لیسه؟ کی قاضیه؟ کی پزشکه؟ کی خانه داره؟ کی فروشنده ی مغازه است؟ کی راننده ی تاکسیه؟ نقش ها وقتی خوب تعریف بشه، در نسبت بین پودها و تارها، اون فرش خوش نقش و نگار بیرون میاد. جامعه سازی یعنی این. اون لایه ای که ملت سازی است، تعریف چنین نقش هایی است. یک جامعه ی خوش نقش و نگار جامعه ای است که چنین مناسباتی درش خوب دیده شده باشه. در دولت سازی، اگر حاکمان عادل بودند، و رای مردم، نظر مردم(مردم مومن)، در شکل گیری حکومت مستقیما دخیل و تاثیر گذار بود، بیعتی صورت گرفت و ساز و کارهایی رقم خورد ، ما دولت سازی رو با ابعاد و ارکان مشخصش داشتیم. نه لیبرال دموکراسی، نه سوسیال دموکراسی، نه انواع دیکتاتوری ها، نه انواع سلطنتی و غیره . ساز و کار مردم سالاری دینی. پس دولت سازی و مردم سازی. دولت در فرش می شه همون پودهایی که می بینید. پود در لایه لایه ما پود می چینیم. یه سری گره می زنیم پود می چینیم. این رو می کوبیم ، دوباره سری بعد. نظام، اون تارهاست که از بالا به پایین میاد که بین دولت و ملت اون انشعاب و شعوب و طیف وانشعاب ها رو انجام می ده. وقتی صحبت از نظام اسلامی می کنیم، اون ساز و کارها بایستی نسبت بین حکومت و مردم رو اسلامی کنن. این هم شقّ بحث. پس یک فرش رو در نظر بگیرید شامل دولت چینی ملت چینی و نظام چینی در زمینی مستقره و استواره اون هم که می شه مِلک. یعنی مُلک بر مِلک. مُلک مهدی در آخرالزمان بر مِلک مهدی که همه ی سرزمین هاست، اشراف داره. این بازی هایی که تو جامعه ی ما هست، زمین خواری می کنن خیلی ها. این زمین، مال رسول الله است. همین طوری که مردم مال رسول الله اند. همین طوری که حکومت جایگاه رسول الله است. مدل جامعه ی آرمانی هر کسی که دکترین داره، بایستی تدقیق بشه با جزئیات و ریزه کاری. جامعه ی نبوی جامعه ای است که ختم نبوت رو مبنا قرار داده. یعنی آن ادبیاتی که برای اداره ی جامعه ی بشری ضرورت داشت، این ادبیات در قالب معجزه ی پیامبر جلیل القدر اسلام یعنی قرآن نازل شد و ما هیچ کم و کاستی و هیچ کسری برای اداره ی جامعه نداریم. من این رو به عنوان کسی که عمرم رو توی فلسفه ی غرب و متون دیگه ی این ها گذاشتم برای این که نظریه ها و تئوری های پایه رو مشخص کنیم، به شما عرض می کنم که هر آنچه که شما می بینید کاستی و کمبود در حوزه های نرم افزاری وجود داره، مقصرش ما هستیم. هیچ کمبودی در قرآن نیست. هیچ کمبودی نیست. امروز توی بعضی از محافل دانشگاهی بعضی از طرح ها و مدل ها رو خدمت دوستان ارائه می کردیم، دیدن روی پرده که ما مدل ها و اندیشه ها و انگاره هایی که غربی ها دارن در قالب نظریه های جهانی اداره ی جهان رو با اون ها رقم می زنن، WTOتجارت جهانی یا WHOبهداشت جهانی یا هر سازمان کلان دیگه ای، استانداردهایی که تعریف کرده، امروز که سراغ قرآن رفتیم، می بینیم از اون نظریه ها ما کامل ترش رو داریم. البته پیاده کردنش و عملیاتی کردنش حداقل سه چهار دهه طول می کشه. ولی فاصله ی تفکر ما با قرآن، وحشتناکه. درسته فضای جامعه مون از کلمه های عربی و بعضا دینی پره؛ اما هیچ یک از مفاهیم قرآنی سر جای خودش به کار نمی ره. مگه عدالت این نیست که هر چیز سر جای خودش قرار بگیره؟ خب یه جزءش اینه ما داریم فضایی رو تنفس می کنیم درش که به اسم دینه اما به کام مدرنیته. بهداشت و درمان ما به گام مدرنیته است، با اندیشه های پزشکی غربی. آموزش و پرورش ما به کام مدرنیته است، با اندیشه های education غربی. اقتصاد ما به کام مدرنیته است، با نظریه های در واقع لیبرالی. همین امروز نظریه ی اقتصادی که در جمهوری اسلامی پیاده می شه، لیبرالیه. سه چهار ماه قبل، مجمع تشخیص مصلحت نظام مرکز تحقیقات استراتژیکش، کتابی چاپ کردن حدود 800 صفحه بعد از 16سال تحقیقات. سه چهار تا از بزرگان اقتصادی اون مرکز که قبلا وزیر بودن، نماینده ی مجلس بودن، اون ها هم همکاری کردن... در صفحه ی 782 این کتاب آمده: «الگوی مطلوب توسعه ی اقتصادی برای جمهوری اسلامی بعد از بررسی های گسترده و ممتد، این مشخص شده که جمهوری اسلامی باید با مدل به اصطلاح نئوکینزی ها»(کینزی های جدید ، مینارد کینز نظریه پرداز اقتصادی غربی بود ]و[ شاگردانش اون نئو کینزی ها]بودند[) «باید اداره بشه.» همون مدلی که امروز شما می بینید در انگلیس زمین خورده و اقتصادش درحال فروپاشیه. همون مدلی که شما امروز می بینید در جایی به نام ایالات متحده، فروپاشی گسترده ی اقتصادی و نظام های مالی رو رقم زده. نه این که از قبل از انقلاب بوده، امروز داریم می زداییم؛ بلکه آخرین تحقیقاتی که در بدنه ی حکومتی ما داره صورت می گیره، سند رسمی منتشر می کنن کسانی که در خبرگان رهبری هستند، عضویت دائم دارن، یعنی کسی که اون جاست درجه ی آیت اللهی داره دیگه ؛ یعنی درجه ی اجتهاد داره که خبرگان قبول شده، این ها با بودجه های حکومتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظریه های مینارد کینز رو در صفحه ی 782 کتابی که بعد از سال ها تحقیق تهیه کردن، اعلام می کنن الگوی مطلوب توسعه جمهوری اسلامی در اقتصاد نظریه های مینارد کینزه. حالا برید آموزش و پرورش، educationغربی. نظریه های اریکسون و ژان پیاژه و مثلا فروید. برید توی دانشگاه مبنا، مبنای ابطال پذیری در فلسفه ی علم مربوط به کارت ریموند پوپره. هر حوزه ای رو می خواید براتون دست بذارم، مورد به مورد اشاره کنم که ما الان کدوم عرصه، اسیر چه نظریه ای هستیم. بودجه و امکانات و همه ی مسائل از طرف دین، مردمی که اعتماد کردن به دولتمردان، به قانون گذاران ؛ بیت المالشون رو در اختیار این ها قرار دادن که دین با اون ها پیاده بشه، ولی مدرنیته در هنر پیاده می شه، در بهداشت و درمان پیاده می شه و در آموزش و پرورش پیاده می شه، در اقتصاد پیاده می شه، در سیاست پیاده می شه، در صنعت پیاده می شه، ولی به اسم دین. این ظلم مضاعفی است. این انگ و تهمتی است به دین. و اگر ما سکوت کنیم، پاسخگوی خدا نخواهیم بود. چه معنی داره شما بنشینید در مجمع تشخیص مصلحت و شیوخ نظام به این جمع بندی برسند که مبنای اقتصاد حکومت دینی باید دیدگاه های مینارد کینز باشه. پاسخ رسول الله رو چی می دید؟ بیست ماه از فتنه گری در کف خیابون ها می گذره، حالا هنوز موضعتون رسمی و شفاف و روشن و علنی نیست. حکومت میاد در حوزه ی هنر همه جوی هزینه و خرج می کنه آخرش دیدگاه های آقای نیچه در فلسفه ی هنر توی حکومت دینی پیاده می شه. کو سنتی که بعد از آوینی باید ادامه و استمرار پیدا می کرد؟ امروز اگر مسئله ی ما دعوای بین جناح هاست، جناح های چپ و راست و اصلاح طلب و اصول گرا و اصلاح طلب یا دعوا بین اصول گرایانه بر سر این که یکی این قسمت رو داره یکی اون قسمتو داره ؛ تحمل ذره ای انتقاد از همدیگر رو هم ندارن، چون ما به آنچه که از سنت رسول الله گرفتیم پای بند نبودیم. اعتقادی نداریم به مسئله ی مکارم اخلاقی. اونی که فرمود تو دشمنان خودتو با اخلاقت بیچاره کردی. قید صریح میاره «اسوه حسنه». هرکس مدیر کل بود، معاون بود، وزیر بود، نماینده ی مجلس بود، فرمانده بود، قاضی بود، استاد دانشگاه بود، هر کس منسوب بود به نسبتی در حکومت دینی الّا و لابدّ بر موضع پیامبر جلیل القدر اسلام تکیه زده و بایستی شان این جایگاه رو رعایت کنه. این که فرمود بوزینگان از منبر من بالا می رن، مگه غیر از امویان و عباسیان بودن؟ حالا ما استمرار امویان و عباسیان نیستیم؟ حالا من که اسمم مثلا عباسییه. آیا از این قضیه برائت جستیم؟ آیا خلق و خوی دیکتاتوری در منش ما نیست؟ نیست؟ واقعا این رفتاری که از ما سر می زنه، شأن دین پیامبره؟ ما خجالت نمی کشیم که بیایم توی صحنه بگیم ما جشن می گیریم برای امام صادق(علیه السلام)، صاحب مذهب جعفری شیعه؟ ما می آیم جشن می گیریم برای حضرت ختمی مرتبت که بگیم آقا ما بعد از شما حکومت دینی ایجاد کردیم، اخلاق شما رو نعل به نعل داریم پیاده می کنیم. کو؟ یک مصداقشو نشون بدین. لذا جامعه ی نبوی، جامعه ای است که در راس حاکمان، در قاعده، مردم و بین حاکمان و مردم، سیستم و نظامش، سیستم نبوی است. ارکان جامعه ی نبوی از آنچه که نبأ خبر پیامی که بهش رسیده بایستی مشهود شده باشه. لذا شما می بینید آموزش و پرورش ما تنها چیزی که نیست دینی. آموزش عالی ما تنها چیزی که نیست حکیم پروری. بازار مکاره ی مدرک گرایی به گونه ای رسیده که یه روزی اوایل انقلاب، قبل از انقلاب، خاطرم هست یه دوست دانش آموزی داشتیم، کلاس پنجم ابتدایی بودیم. دانش آموز تنبلی بود. این همون چیزی که تو کتاب های درسی بود، پاسخ هاشون رو می نوشت می آورد بی سر و صدا می داد به معلم. هیچ بحثی هم نمی کرد. یه روز ظاهرا نرسیده بود بنویسه. اون کتاب مبناش رو آورده بود با خودش. معلم دید. فریادش به هوا رفت که کتاب کمک درسی آورده کتابی که از روی اون کتاب سوال های این رو جواب می داده، کتاب های کمک درسی هست الان، که این به من معلم توهین کرده. من درس دادم، یادش دادم. این می ره بدون این که زحمت بکشه، می ره از روی این می نویسه. اون روز هم از کلاس بیرونش کرد. کلاسی تو یه شهرستان محروم تو یه منطقه ی محروم که از اون کلاس هفت هشت ده نفر بعدا شهید در اومد. از اون کلاس چهارم پنجم ابتدایی امروز توی جمهوری اسلامی نظیر 32نفر دکتر تو حوزه های تخصصی مختلف دارن کار می کنن که خیلی هاشونو شما می شناسید اگه اسم ببرم. مدرسه ای که یک دستشویی داشت. یک شیر آب تو اون منطقه ی سردسیر نصف سال اون لوله ی آب ترکیده بود و اصلا عمل نمی کرد. شپش و انواع بیماری ها و کچلی و چه و چه بر سر و کله ی اون دانش آموزها بود. اما از دل اون وزارت آموزش و پرورش چه افرادی بیرون میومدن اون سال ها. اون موقع وزیر آموزش و پرورش کشور بهایی بود. یه خانم بهایی بود. اما امروز همه جور هزینه به اسم دین می کنیم، خروجی مونو تو آموزش و پرورش ببینید به تنها چیزی که متعرض نمی شیم اینه که آقا ما داریم دیدگاه های ژان پیاژه رو پیاده می کنیم. اگر قرار بود دیدگاه های ------ ژان پیاژه انسان تراز قرآن بسازه خب باید تو اروپا و امریکا این اتفاق می افتاد. یک نفر شما تو وزارت بهداشت این مملکت پیدا کنید که معنی کلمه ی قلب سلیمی که در قرآن آمده باشه رو فهمیده باشه و پیاده اش کنه. اونایی که توی کمیسیون بهداشت ودرمان مجلس این مملکت به اسم دین بر سکوهایی می نشینن که قانون گذاری و قانون گرایی دینی کنن، کجاست این قلب سلیمی که در قرآن آمده؟ آیا استاندارد WHO سازمان بهداشت جهانی بایستی بیاد برای ما اون رو تبیین کنه تو دانشگاه هاروارد، بعد ما بیام ترجمه اش کنیم تودانشگاهامون درسش بدیم. آقا مگر مرض قلبی که ابتدای سوره ی بقره می گه بیماری نیست؟ قساوت قلب بیماری نیست؟ خب کدوم وزارت بهداشت و در مانی در کدوم حکومت نبوی و علوی و مهدوی بایستی درمان کنه چنین چیزی رو؟ کجاست این قضیه در شورای عالی انقلاب فرهنگی حکومت ما؟ کجاست چنین مسئله و مقوله ای در دانشگاه های علوم پزشکی ما؟ کدوم پزشک متعهد ما غیر از این که به این جسم انسان و جسد انسان می پردازه ودرمان می کنه، یک بار نشست یک واحد درسی بنویسه تبیین کنه، تدقیق کنه که آقا ما مرض قلب انسان ها رو باید درمان کنیم. دوجین دوجین همین مدیران که مرض قلب دارن، قساوت قلب دارن، این ها باید درمان بشن. جشن می گیریم برای پیامبر؟ به سخره می گیریم خیلی انگاره هایی که پیامبر مد نظرش بوده. دو بار درباره ی ابراهیم گفته می شه قلب سلیم. این قلب سلیم رو چرا مسخره گرفتید بیمارستان قلب راه می اندازید؟ بیمارستان پمپ خون شد بیمارستان قلب؟ توی وزارت علوم بازی مدرک گرایی. یه روز یه بچه ی کلاس پنجم ابتدایی کتاب کمک درسی می آورد معلم می زد تو گوشش بیرونش می کرد. کشوندنش این بازی های کلاس کنکور رو به مقطع سوم راهنمایی. کشوندنش به دیپلم. کشوندنش به این مرحله ای که افراد باهاش برن لیسانس بگیرن. از لیسانس اومده به فوق لیسانس. امروز رسیده به دکترا. این قدر به تمسخر گرفتن ادامه ی تحصیل رو که پشت هر اتوبوس و هر پلی هر کجا تو تهران و شهرستان ها نگاه می کنین، بین هر برنامه تلویزیونی، قطع می کنن چی تبلیغ می کنن؟ کجا و کجا و کجا و کجا موسسه شما شرکت کنید، به شما شرایط چگونگی قبول شدن تو آزمون دکترا رو نشون می دن. وقتی با کلاس کنکور کسی بتواند در مقطع دکترا قبول بشه، شما باید برای حوزه ی فکر و علم در اون جامعه مجلس عزاداری برقرار کنید. این قدر به سخره گرفتن و مسخره کردن نظام علمی و فکری رو، صدای هیچ کس در نیومده که امروز برای مقطع دکترا کلاس کنکور می ذارن. یه بار موندیم ببینیم کسی این70هزار استاد دانشگاه صداشون در میاد. همه عین کبک سرشونو کردن زیر برف. این اخلاقه؟ اخلاق علمیه توی وزارت علوم؟ اون اخلاق علمیه توی وزارت آموزش و پرورش؟ اون اخلاق علمیه توی وزارت بهداشت و درمان؟ آقا می فرماد «قد تبین الرشد من الغی» رشد به نسبت غی ؛ «لا اکراه فی الدین» اگر اکراه نیست، پس اجبار هم نیست. قبلش اجبار بعد اکراه، پس طبیعتا اگر این دو تا نیست حتما اختیاره دیگه. اگر اختیاره، تمیز قائل شده بین رشد با غی، ارشاد با اغواء. واقعا انگاره های کتاب ما، موسیقی ما، فیلم و سینمای ما در سازمان ارشاد ما، ارشادگره یا اغواگر؟ تواین جشنواره های چند مدت گذشته مون همین چند روز گذشته تمام شد خیلی از جشنواره ها. بریم بیلان و میراث این کار رو نگاه کنیم، ببینیم آنچه که در قرآن پیامبر ما آمده، ارشاد نسبت به اغواء، غی نسبت به رشد، آیا ما ارشادگر بوده و هستیم یا اغواگر؟ خب چطور مسئولین آموزش و پرورش و وزارت بهداشت و وزارت صنایع و وزارت ارشاد و وزارت علوم و کمیسیون های مربوطه اش توی مجالس می خوان جلوی خدا حاضر بشن. خدا می گه بابا اونی که تو آمریکا داشت این کارها رو می کرد، اسم این رو گذاشته بودentertainment سرگرمی، ادعا نداشت که داره دین رو می گه. اگر هم بهش می گفتین داره اغواء می کنه، می گفت آره داره اغواء می کنه فیلم سینماییشو، کتابشو، موسیقیشو، کار فرهنگیشو. شما چی؟ شما به اسم ارشاد، به اسم تعلیم و تربیت دینی «و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»، به اسم دین که «الحکمه ضاله المومن»، چقدر ما این روایات و احادیث و آیات رو هزینه کردیم تو این سال ها؟ چقدر؟ این نهیبی است که امروز می زنم قبل از این که سر پل صراط یقه ی ما رو بگیره و بگه کجا بود؟ چرا شما این آیات الهی رو، مگه به صراحت آیه نداره کسانی که آیات قرآن رو پاره پاره می کنن. مگه ما پاره پاره نکردیم آیات قرآن رو؟ کلمه ی تعاون قرآن رو برداشتیم گذاشتیم روبروی کلمه انگلیسی cooperative پنج تا وام خوداشتغالی پنج میلیون تومانی می دیم، اسمش شده وزارت تعاون. آقا اون میگه «تعاونوا علی البر و التقوی» تعاونی که اون جا می گه، تعاون صرفا اقتصادی نمی دونم تو بخش سرمایه گذاری خرد نیست. تعاون در تقوی است. کار فرهنگییه. اون می گه رشد در مقابل غی. ممیزه ی آنچه که اقدام ما ارشاد است یا اغواء، کار فرهنگیمون، اونو نشون می ده. خط کش می خواید بذارید ببینید کتاب ما، موسیقی ما، کار رسانه ای ما، صدا و سیمای ما، فیلم سینمایی و انیمیشن ما، اسباب بازی ما، دینی است یا نیست، اینه که ببینیم آقا ما داریم اغواء می کنیم یا ارشاد؟ من به شما بگم بالای 80درصد ما دایم مردم رو اغواء می کنیم. مگه کار شیطان غیر از اغواء کردنه؟ این حجم عظیم بشریتی که روی کره ی زمین می بینید. این 6میلیارد و 800میلیون انسان جسمشون بعله، همین انگاره ها در بازکردن پرونده ی DNA در مناسبات سلولی همه شو قبول داریم. اما انسان روح داره. انسان فطرت داره. انسان مناسبات نفس داره. مرض قلب پیدا می کنه. قساوت قلب پیدا می کنه. و آن کس که در صحرای محشر حاضر شد با قلب سلیم، او برده. مگر در مورد حضرت ابراهیم یک بار این رو نگفت؟ یک بار به صراحت در مورد ابراهیم این رو گفت. یک بار از زبان ابراهیم این رو تو قرآن گفت. 32سال گذشته اگر وزارت بهداشت ما و درمان و کمیسیون مربوطه اش در این 32سال ، 32تا گروه کار کارشناسی راه می انداخت، تا الان روش درمان مرض قلب رو تونسته بودیم پیدا کنیم. بابا یه پیرمرد یه روز تو شیراز نشست 700-800 صفحه کتاب نوشت در مورد قلب سلیم. یه پزشک شما برای من پیدا کنید که تخصصش قلب سلیم باشه. انسان همین املاح جسمی که با قطره ی خونش و مدفوعش و ادرارش و مناسبات این چنینیش در حوزه پاتولوژی و سیتولوژی و ایمونولوژی و غیره و ذلک بگردید بیماریشو کشف کنید. آیا بیماری انسان توی آژمایشگاه ها تو پاتولوژی ها می تونید درمان کنید؟ از چه چیز ما باید بنالیم؟ بابت چه چیز ما جشن می گیریم؟ میلاد مسعود پیامبری که حرف نهایی رو برای اداره ی زندگی بشر آورده. ما فقط قرآن رو می گیریم از زیرش رد می شیم که تو سفر اتفاق برامون نیفته. موقعی که می خوایم ازدواج کنیم، جلوی صورتمون می گیریم که بعله بگیم. خونه ی نو که می خریم با یه آینه می بریم می ذاریمش داخل طاقچه، دین طاقچه ای. بعد بشریت راه افتاده تازه داریم یکی پس از دیگری حکومت های دیکتاتوری رو زمین می زنه و فردا روز وقتی از ما خواستند که مدل اقتصادتون کو؟ می گیم ما در مجمع تشخیص مصلحت نظام، یک دو جین حجت الاسلام دکتر داشتیم نشستن، به جمع بندی رسیدن مینارد کینز رو پیاده کنن. طرف می گه آقا شما لطف کردید. شما که اصلا با غرب رابطه ندارید. سفارت نداره آمریکا تو کشور شما. اون رو که ما همین الان با غرب ارتباط داریم. ما مبارک رو داشتیم، ما بن علی رو داشتیم، ما ملک محمد رو در مغرب داشتیم، ملک عبدالله رو در اردن داشتیم. ما که مستقیما می تونستیم، اصلا خودشون میومدن برای ما ایجادش می کردن. مینارد کینز، بعد 32سال حکومت جمهوری اسلامی، شیوخش به این جمع بندی رسیدن که میناردکینز باید پیاده بشه دیدگاش. یکی از اون چهار نفری که عضو ثابت اون گروه بوده، برای تهیه ی این قضیه آدمی بوده که قبلا تو شهر رشت نماینده بوده ]نوبخت[. این خیلی مسئله است. خیلی مسئله است. باید عزا گرفت برای این که 32سال از انقلاب می گذره ؛ حکومت ما در جمع بندی اش در عالی ترین نهاد تصمیم سازی اش به این می رسه که در صفحه ی 782 به این جمع بندی می رسه که دیدگاه مینارد کینز رو نئوکینزی ها(کینزی های جدید) رو باید در اقتصاد حکومت ایران پیاده کرد. خب چطور شما فردا روبروی خدا می ایستید. می گید خدایا ما قرآن تو رو بوسیدیم، گذاشتیم کنار. اول هر جلسه و هر سخنرانی و هر برنامه تلویزیونی و هر کاری یه دو تا آیه تلاوت کردیم رفتیم کار خودمونو انجام دادیم این توهین به خدا نیست؟ توهین به قرآن نیست؟ توهین به پیامبر نیست؟ اگر این قرآن ها رو تلاوت و قرائت نکنیم، کنار بگذاریم سنگین تریم. از اول نفاق نورزیدیم. از اول التقاطی فکر نکردیم. مگر نفرمود اول انقلاب که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است؟ این دردی که بایستی بکشیم که هر اندیشمندی از بیرون مرزها میاد این جا می گه 32سال وقت داشتید چی تولید کردید؟ بدید. نداریم. یک بار کف جبهه ها و پشت خاکریزها، مدلی از دفاع و امنیت رو تولید کردیم با تفکر بسیجی، شد اینی که می بینید صادر شد برای دیگران. حزب الله لبنان می گیره پیروز می شه. حماس توی فلسطین می گیره پیروز می شه. از مدل دفاعی بسیجی که بگذریم، کدوم اقتصاد رو تولید کردیم؟ کدوم نظریه بهداشتی؟ کدوم نظریه محیط زیستی؟ کدوم نظریه ی اقتصادی؟ کدوم نظریه ی تعلیم و تربیت و علم؟ ولی مبادا این حرف ها رو تو سطح وزارت خونه مون مجلسمون بزنیم. امام جمعه باشیم بگیم استاد دانشگاه باشیم بگیم قاضی باشیم بگیم فعلا حواسمون باشه این قسمت از جناح اومده سر کار. مراقب باشیم اون قسمت جناح ما چیزی به ما نگه . گذشت. دور و بری های امام رو ببینید. یکی پس ازدیگری با مغز زمین خوردن. بنی صدر رو که با اون ظرفیت با اون درجه از محبوبیت سر کار آمد، آخرش کارش به کجا کشید؟ اولین رئیس جمهور بود. نایب امام زمان براش توی خبرگان جانشین انتخاب کرد . چطوراین آدم رو گذاشت کنار. ببینید تو اون نامه ای که امام به آقای منتظری می نویسه می فرماد که: «تو بعد از من این حکومت رو و این جامعه رو می دی دست لیبرال ها». این جمله ای است که تو نامه ی امام در عزل آقای منتظری آمده و شما ببینید بعدا بازوی سمت راست امام راحل زیر عباش، حزبی به وجود میاد به نام حزب لیبرال دمکرات. یعنی اونی که امام نگران بود بعد از خودش شخص آقای منتظری این نظام و حکومت رو بده دست لیبرال ها، دوستان دیگه ای بودن کنار دست امام که لیبرالیسم رو رقم زدند و امروز با بودجه ی این حکومت کتاب چاپ می کنن، می گن بایستی مدل مناسب مینارد کینز رو این جا پیاده کنیم. محض اقتصاد لیبرالی. همون هشداری که اون پیرمرد اون موقع داد دو ماه قبل از رحلتش، امروز می بینیم این وضعیت وجود داره کسی صداش در نمیاد صداش در نمیاد. این مردم محجوب. این مردم مومن. این مردمی که هر وقت لازم بود اومدن توی خیابون هر وقت لازم بود اومدن پای صنوق های رای. 32سال وایستادن پای همه چیز. هیچ پیامبری لنگه ی این ها رو نداشت و هیچ امام معصومی. ته إش 72 نفر تو کربلا جمع شدن . این مردم شانشون بالاتر از این حرف هاست. این مردم خودشونو از مسئولین ما لایق تر کردن برای اسلام. لذا ما قرآن رو تکه تکه کردیم همون طوری که فرموده و با شدیدترین وضعیت هم تهدید کرده که عذاب می کنه کسایی رو که قرآن رو تکه تکه کردند. اسم هایی که گذاشتیم. بیمارستان پمپ خون گذاشتیم بیمارستان قلب. معاونت سلامت درست کردیم به جای این که سلیم قرآنی بیاد اون جا استفاده بشه معاونت سلامت درست کردیم مثلا بره اینور اونرور مثلا ببینه مشکلات بهداشتی و health ، health که معادل سلامت نیست دوست عزیز. تزکیه ی قرآنی که معادل education غربی نیست. حکمت قرآنی و علم قرآنی که معادلscience نیست تو وزارت علوم. ایها الناس پارسال همین جا گفتم. به دوستان اهل بانک خوش نیامد. رفتم سراغ مراجع. برای اون ها هم ارسال کردیم که آقا بانک مبناش بر رباست. حالا مثلا فکر کرده اون ساختمون بانک صادرات رو نمی دونم بانک کجا رو تو رشت ندن مردم این جا سر پا نمونن ، ما نمی گیم. تا می فهمن اسم سخنران میشه عباسی جریان بانک کشور حتی تو کجا توی رشت به لرزه می افتن که آقا این علیه بانک حرف می زنه. بعله من علیه ربا حرف می زنم. ربا توی قرآن آمده که جنگ با خداست و اگر بزرگان صاحب بانک و اگر مالکین بانک و اگر صاحب نظران بانک ، حرفی غیر از این دارند و میتونن اثبات کنن که مبنای بانک ربوی نیست و جنگ با خدا نیست، اینجا صندلی هست بیاید بشینیم مناظره می کنیم؛ اگر وجودشو دارید. اما «دلیل فروپاشی اقتصادی ایلات متحده»، خود پروفسور نایل فرگوسن گفته، که گفته «مبناش رباست.» امریکا داره می پاشه. بیش از 1300 بانکش در طول سه سال و نیم گذشته فروپاشی شده چون ، خود آقای نایل فرگوسن میگه «با ربا آمریکا به اینجا رسیده.» بعد ما صبح تا شب توی تلویزیونمون تبلیغ بانک می کنیم. بانکداری اسلامی؟ بفرمایید: "جنگ با خدا"ی اسلامی. بعد جشن می گیرید برای پیامبر اسلام؟ به سخره می گیرید همه چیز رو؟ صدای کسی در نمی یاد؟ «آخه اگه این کار رو بکنیم بعد مسئله ی نظام مالی رو چی کارش بکنیم؟». نظام مالی همونی میشه که مثلا توی رشت میاد پول مردم رو میگیره فرار می کنه به هر اسمی. قرض الحسنه ها رو نابود کردید. مگه قرض الحسنه ها عنوان دینی نداشت؟ ساخته ی جمهوری اسلامی بود؟ هزار سال توی نظام اجتماعی و دینی ما قرض الحسنه نقش خودشو ایفا نکرده بود؟ بیلان کار بانک مرکزی جمهوری اسلامی چیه؟ قرض الحسنه ها رو نابود کردید. یک مدل سنتی دینی رو نابود کردید. نظام تعاونی مالی و بانک به وجود آوردید ؛ یک مدل ربوی ؛ یعنی جنگ با خدا. عظیم ترین تمدنی که بشر دیده با 27000 کلاهک اتمی، قدرت سیاسی اولین دارنده ی حق وتو در 115 و 120 کشور پایگاه نظامی داره. توی زمین و زیر زمین و و زیر دریا و توی آسمان ها و فضا، همه جور کنترلی بر همه جا داره. اما چون به جنگ با خدا رفته در ربا (ما نمی گیم) خود استاد تاریخ اقتصاد دانشگاه هاروارد می گه «داره نابود می شه آمریکا به خاطر ربا.» بعد جامعه و حکومت ما تازه یاد گرفته بره به سمت باصطلاح نظام بانکداری و نظام خاص اینچنینی. یه اسم اسلام هم گذاشتن پشتش. آقا اون موقع که پشت هر کلمه یه اسم اسلام می ذاشتید، همه رو درازگوش چهار دست و پا فرض می کردید، گذشت. مگه همفکرای لیبرالتون در مجمع تشخیص مصلحت تصور کنن و باور کنن که مدل بانک مدل خوبیست. ربا، جنگ با خداست. چطور شما روبروی پیامبر می خواید فردا در صحرای محشر قرار بگیرید بگید ما به اسم جمهوری اسلامی به اسم دین به اسم پرچم لا اله الا الله ، اجازه دادیم نظام مالی و بانکی بسط پیدا کنه؛ اومدیم با یه سیاست خاصی قرض الحسنه ها رو جمع کردیم. جمع کردیم. لذا دکترین حضرت ختمی مرتبت برای جامعه مدل داره. 120 سیستم شناخته شده اش رو، از 1400 سیستمی که یک جامعه رو باهاش اداره کنید، می تونید ببینید روی پرده. نعل به نعل هرچیزی که در نظریه های جامعه سازی وجود داشته باشه، در قرآنش آمده. نعل به نعل. این گونه نیست که شما تصور کنید یه حرفی می زنیم شعاری ؛ یه حرفی می زنیم. یه چیزی می گیم که نیست یه روزی تهیه می شود، نه همین الان تهیه شده و وجود داره. چرا پیاده نمی شه؟ چون در جاهایی مثل خبرگان رهبری ، مثل مجمع تشخیص مصلحت ، مثل مجلس شورای اسلامی ، انگیزه ها و اراده ها برای پیاده شدن دین نیست. گندم نمایی جو فروشیه. ما باید سکوت کنیم؟ جشن بگیریم دلمون خوش باشه، چهارتا سوت وکف زدیم برای سالگرد در واقع میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت؟ به قول این دوستمون که اینجا حضور داشتن می فرمود که «لبان حضرت زهرا رو شاد کنیم، به تبسم بازداریم». این گونه است واقعا؟ ائمه از ما چه چیز به دل دارند؟ خدا نسبت به ما چطور داره فکر می کنه؟ چی نگاه می کنه به ما، وقتی می بینه ما این گونه شوخی گرفتیم همه چیز رو؟ لذا مدل جامعه، مدل جامعه دوست عزیز، جامعه ی نبوی، در جامعه ی نبوی سیستم ها سر جای خودشه. اون روزی که می گقتم، هنوز این بحث ها در دانش پزشکی تولید نشده. شما طرح بهداشت و درمان رو ببینید. یک طرح استراتژیک با 88تا roadmap. اگر روزی گفتی: آقا در قرآن قلب سلیم مطرحه، می گفتن: «آقا یه حرفای عرفانی و شبه عرفانی می زنن». من پزشک نمی بینم در جمهوری اسلامی این استاد دانشگاه های ریز و درشت که پای 88تا فلسفه ی مضافی که انسان غربی برای بهداشت و درمانش اون فلسفه ها رو می خونه. ما نداریم. اما ببینید قرآن چی داره. نعل به نعل هرچی اون طرف مدرنیستا دارن، قرآن هم ما به ازاش داره. فقط خود نقشه اش رو نگاه کنید سرتون سوت می کشه ، چه برسه به این که 88جلد کتابش رو بخواید ورق بزنید. این البته کار نظام بهداشت و درمان ما نیست. کار اون بازار مکاره ی مدرک گرایی که بچه های مردم رو پشت دروازه ی کنکور نگه می دارن به عشق روپوش سفید ، نیست. کار مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست. آموزش و پرورش می خواید ببینید؟ این آموزش و پرورش. آموزش و پرورش رو ببینید. 82تا roadmap. اون جایی که گفتیم: آقا education معادل تأدیب و ادب و تربیت و تزکیه نیست. آقای شورای عالی انقلاب فرهنگی، چرا بر می داری سند ملی آموزش و پرورش منتشر می کنی، قید تربیت رو روبروی education غربی می گیرید؟ تا چقدر ما باید مسامحه کنیم؟ تا چقدر باید از نظام بنیادین ارزش ها عدول کنیم و کوتاه بیایم؟ مردم education غربی ، science غربی ، health غربی، acconomy غربی، همه ی این انگاره های غربی رو به اسم اسلام فرض کنن. این مردم بندگان خدا همه چیزشون رو دادن دست سیستم که آقا شما دین رو پیاده کنین. پس زمانی مدعی جشن برای حضرت ختمی مرتبت بشویم که اگر کسی از اونور مرزها آمد، تا گفت آقا اسلام در مدل فلان، تحویلش بدیم. آموزش و پرورش. کجای کاریم؟ ببینید اون باند بنفش رو ببینید. ادب و education این باند بنفش اون چیزیه که غربی ها کار می کنن. 82تا roadmap داره. بفرمائید در مقابلش، نقطه ی مقابلش اسلام چی داره؟ چرا این بچه اسلام رو به محاق بردید، یه چیز دیگه ای دارین پیاده می کنید؟ یه روز تهیه نشده بود، می گفتید آقا یه حرفایی می زنن. امروز با سند حرف می زنیم. امروز ملت ها دارن دولت های دیکتاتور خودشونو کنار می ذارن، فضا رو برای تنفس مسلمین باز می کنن تا ما آنچه را که در قرآن آمده، تئوریزه کنیم در اختیارشون قرار بدیم برای پیاده شدن. مردم خود ما ابتدا به ساکن محب این قضیه نیستند؟ چه ظلمی به قرآن روا داشتیم؟ استغفار کنیم. تو این جلسه بشینیم، زجه بزنیم، زاری کنیم که ما چه بلایی سر قرآن آوردیم. ما چه بلایی سر آراء و عقاید و احادیث و روایات و ادعیه آوردیم. کارنامه مون کارنامه ی مورد قبولی نیست. گفتم دو بخش دارن فشار رو تحمل می کنن. یه مردم خوب ، یک امامی که یک تنه باید پاسخگوی همه چیز باشه. این وسط، این دوستان کارشناس و دانشگاهی و حوزوی و مدیر و وزیر و وکیل بد عاقبتی در پیش رو دارند، بد عاقبتی. چون شوخی گرفتیم همه چیز رو. اما موضوع جامعه، جامعه ی نبوی در دکترین حضرت، که انگاره هاش رو دیدین و بعد هم مسئله ی سبک زندگی. هرکس دکترینی داشت، نه برای دیگران تجویز کنه، خودش باید به اون حرفی که میزنه عامل بوده باشه. قرآن می فرماد «اسوه حسنه». سبک زندگی امروز بشر ، سبک زندگی آمریکاییه American lifetyle. آمریکا یک دین زمینی تعریف کرده، داره به بشریت تحمیل می کنه. سبک زندگی آمریکایی. وقتی شما اصلت رو دادید به بشر ، بشر مبنای همه چیز بود، یعنی اومانیسم، اصالتو دادید به بشر، از دل اصالت بشر، حق بشر در میاد.human rights . humanism اصالت بشر، وقتی حق رو دادید به بشر، وقتی بشر مبنای همه چیز در عالم بود، خدا هم با بشر تعریف شد، حقی تعریف می شه به نامhuman rights ، حقوق بشر. حالا اونی که محور عالمه حق داره همه چیز رو تعریف کنه. حتی برای خد هم تعیین تکلیف کنه. شده اعلامیه ی جهانی حقوق بشر. یک کتاب زمینی. هر کس بهش کافر باشه با بمب و موشک و توپ و تانک بهش حمله می کنن که تو ناقض حقوق بشری. این هایی که می گفتن شما اسلام رو با شمشیر به سراسر دنیا صادر کردید، امروز اعلامیه جهانی حقوق بشر رو کتاب زمینی ای قرار دادن روبروی کتب آسمانی، هر کس به اعلامیه جهانی حقوق بشر پای بند و باورمند نباشه، به جرم نقض حقوق بشر بهش حمله می کنن. اصالت بشر humanism اومانیسم، می ده پدیده ای به نام مفهوم Human rights حقوق بشر که گفتم کلمه ی غلطیه. ]معنیش[ حقوق بشر نیست. از دل حقوق بشر سبک زندگی در میاد. اگر شما پذیرفتید که بشر معیار زندگی خودش رو تعریف می کنه و حق داره ، حالا بشر حق داره بگه چی بخوره؟ از مشروب الکلی و هر نوع غذایی حرام و حلالش فرق نداره تعیین کنید. چی بپوشه؟ شما حق ندارید بگین حجابش چه جوری باشه. چطور مناسباتش رو رقم بزنه؟ شما حق نداریم بگین منفعت گراییه، این اینه، این رباست. وقتی از دل حقوق بشر و حقی که برای بشر قائل شدیم روش زندگی آمد بیرون ، میشه lifestyle استیل زندگی، American lifestyle سبک زندگی آمریکایی، an American way of life ، راه و روش زندگی امریکایی. امروز یک دین زمینی. این تک باصطلاح متکثره. چون انسان ها تعدادشون زیاده. 6میلیارد انسان ؛ 6میلیاردحق (حق خود انسان ها) ؛ 6میلیارد سبک زندگی. این حرف مال نیچه است. به تنوع انسان ها، به تکثر انسان ها حقیقت وجود داره. این رو نیچه می گه. لذا می گه هیچ حقیقتی وجود نداره. به تنوع انسان ها به تعداد انسان ها چشم وجود داره این چشم ها یک صحنه رو می بینن. چون چیزهای متفاوت دارن می بینن، پس حقیقتی در روی صحنه و پرده وجود نداره. حرف نیچه است 150 سال پیش. نسبی گرایی ازاین جا میاد. این که 6میلیارد انسان، 6میلیارد خود. این 6میلیارد خود، 6میلیاد حقه. این حق داره اینجوری بپوشه ، اون حق داره اون جوری رفتار کنه، این 6میلیارد حق، 6میلیارد حقیقته، 6میلیارد سبک زندگیه. 6میلیارد سبک زندگی، 6میلیارد دینه. اینی که می شنوید می گن پلورالیزم دینی، یعنی کثرت گرایی در دین، یعنی این. پس دین از دل سبک زندگی در میاد. این دیدگاه مدرن. دین از دل سبک زندگی در میاد. موجی که امروز باید تفکر نبوی ما، تفکر قرآنی ما با اون مبارزه کنه این سنخه. اصالت بشر(اومانیسم)، اصالت بشر می ده حقوق بشرHuman Rights ، حقوق بشر می ده سبک زندگی آمریکایی an American way of life، سبک زندگی آمریکایی یک دینه. منتها یک دین نیست برای همه. بلکه هر کس به تبع اون یک دین داره. این که می شنوید می گن پلورالیزم دینی ، یعنی تکثر گرایی در دین و کثرت گرایی در دین، این معناشه. اما در تلقی قرآنی، آنچه که ما از حضرت ختمی مرتبت گرفتیم، اینه که اصالت از آن خداست. خدا مبناست. تئوییزم نه اومانیزم. خداگرایی نه بشر گرایی. وقتی اصالت از آن خدا بود، حق با خدا تعیین می شه نه با بشر. شما چطور حق دارید به بچه تون بگید مثلا دستشو نکنه توی چرخ گوشت، حق دارید دیگه. چون پدر و مادرید، بزرگترید. حق دارید جلوی اونو بگیرید ، منعش کنید. حق دارید به اون نوجوانتون بگید چرا تا دیروقت وایستاده بیرون، تو کوچه مونده، با کی رفت و آمد می کنه. چه چیز رو می خوره، چه چیزی رو می پوشه، چطور رفتار می کنه، از یه موضع بالا دارید نگاه می کنید. کسی که خالقه و خداست و اصالت داره، اون حق داره چارچوب این کار رو نکنید، این کار رو بکنید رو تعیین بکنه برای بشر که «لاتاکلوا الربوا» ربا نخور مثلا «کتب علیکم الصیام» روزه بگیر. این "این کارو نکن ؛ این کارو بکن"، حقش رو مشخص می کنه برای بشر. تازه برای خودش هم نیست ؛ برای حب و صلاح و رستگاری خود اون بشره امر و نهی اون. وقتی حق خدا رقم خورد، به تبع حق خدا پدیده ای شکل می گیره به نام دین. از دل حق خدا دین در میاد. دین الهی ؛ دینی که باید تسلیمش بشیم. اسلام = تسلیم انگاره های خدایی شدن. از دل دین پدیده ای شکل می گیره به نام سیره و روش زندگی، سیره و روش زندگی. معناش چیه؟ معناش اینه که مادامی که شما اصالت رو دادید به خدا، برای خدا حق قائلید. خدا حق داره به شما بگه این کار رو نکن این کار رو بکن ؛ حقوق خدا. این حقوق خدا جمع می شه در مقوله ای به نام دین. این دین چون یکی است، یک روش زندگی به شما می ده، یک سبک زندگی، یک سبک زندگی. یک دین. این جا سینگولاریزم دینیه، پلورالیزم دینی نیست. دین اینجا متکثر نیست. انواع حجاب ها نداریم. انواع باصطلاح رباها نداریم. انواع جنگ ها نداریم. انواع روزه ها نداریم. یه دونه است. از هر چیزی یه دونه است. این تلقی که سبک زندگی از دل دین در میاد، در مقابل این تلقی که دین از دل سبک زندگی در میاد، این محل فتنه ی فکری - فرهنگی امروزه. فتنه یعنی چی؟ یعنی که اوضاع غبارآلود بشه، نشه تشخیص بدی چی حقه جی باطل. شما الان تشخیص می دید که سبک زندگیتون از دل دین در میاد یا دینتون از دل سبک زندگی در میاد. اگر گفتید که دینتون از دل سبک و روش زندگیتون در میاد، شما مدرنیستید، اومانیستید. اگر گفتید سیره و سبک زندگی تون از دل دین در میاد، میشه این چیزی که اسمشو می ذاریم اسلام. خانمی که توی هفتاد سال عمرش یکسره حجاب می کنه، چادر مقنعه می ذاره، مانتو می پوشه، چرا خودشو می پوشونه؟ به یه آخرتی اعتقاد داره دیگه. به یه عالم عقبی ای اعتقاد داره دیگه به یک حساب و کتاب و ثواب و عقابی اعتقاد داره دیگه. این سبک زندگی که در پوشش خودش انتخاب کرده، یک حکم الهی ، سه چهار تا کلمه گفته تو قرآن: گفته اینکه تبرج نکنید]احزاب/33[، زیبایی هاتونو نیارید بیرون. دوم گفته ستر زینت کنید][ زیبایی های بدنتونو بپوشونید، نشون ندید. سوم گفته که مردان و زنان مومن چشماشونو ببندن، قبض بصر کنن]نور/30و31[، فرجشون رو حفظ کنن. به تبع این انگاره ها که آمده یه کسی هفتاد سال عمرش رو سختی به خودش می ده ، خودشو می پوشونه. این یک روش گرفته از دل دین. یعنی روش و سبک زندگیشو از دل دین گرفته. اما کسی که خلاف این فکر می کنه، در واقع برای خودش هر جور دلش می خواد زندگی می کنه و این هر جوری دلش می خواد، خودش میشه یک دین و دین های فردی، پلورالیزم دینی. چه نوع سبک زندگی ای تو قرآن تجلیل شده؟ سبک زندگی خود حضرت. الگو و اسوه، مدل، «اسوه حسنه»]احزاب/21[. سبک زندگی ایرانی ما از سبک زندگی نبوی و سبک زندگی وجود نازنین پیامبر چقدر افتراق و فاصله و فرق و تمایز داره؟ هر قدر فرق و تمایز داره، به همون نسبت ما نمی تونیم مدعی بشیم که در مسیر پیامبر قدم بر می داریم. نمی تونیم، به ویژه دولتمردان، به ویژه بزرگان در درون بدنه ی نظام در دانشگاه، در دستگاه قضایی، در مجلس، در جای دیگه. نمی توانیم. مادامی که روش و سیره ی زندگی ما شبیه پیامبر نیست و تلاش هم نمی کنیم که شبیه پیامبر باشد، فقد و حسد و کینه و نفرت و بغض و همه چیز در درونمون هست به خاطر پست و مقام. نمی تونیم ادعا کنیم رفتارمون دینیست. انتقادپذیر نیستیم. همه چیز رو توجیه می کنیم. به هزار و یک لطایف الحیل برای منافع و مقاصد جناحی و گروهی اینور و اونور. به هر نسبتی. خودمون رئیس جمهور بودیم، خودمون رئیس مجلس بودیم، خودمون کنار دست امام قانون گذاشتیم تو این کشور، حالا با قانون خودمون بچه مون خطایی کرده توی صحنه ی انتخابات، نمی ذاریم بیاد داخل کشور و محاکمه بشه. قانونی که گذاشتیم، چارچوبی که تعریف کردیم، برای کسای دیگریه. برای بدنه ی جامعه، برای مردمه. حالا در نقطه ی مقابلش یه کسی دیگه ای یه جور دیگه عمل می کنه. این رفتار، رفتار دینی نیست. این رفتار مبتنی بر الگوی زندگی ارائه شده ی اسلامی که مورد نظر وجود نازنین پیامبره، نیست. جواب خدا رو باید بدیم. سبک زندگی نبوی. نظریه ی پایه در این مسیر، نظریه ی اشباع است. اشباع. دوستان عزیز ما می بینیم که بعضی از جوانان، اسلام و اسلام ایران و جمهوری اسلامی، براشون الهام بخش نیست. اون زیبایی لازم رو نداره. نسل بعد نگاه می کنه دنبال چیزای دیگه می دوه ؛ می ره مسیحی می شه. می ره بهایی می شه. می ره دنبال عرفان های سرخ پوستی. چرا؟ چون اشباع شده. ببنید این لیوان وقتی پر شد، اشباع می شه. هرچی بریزید، سرریز می کنه. انسان ها نیاز دارند که اشباع نشوند. اگر از چیزی اشباع شدند، لایه ی بعد رو باید براشون ایجاد کرد که تو اون مسیر حرکت کنه. وقتی فرزندان از والدین اشباع بشن همونی می شه که امروز از خونه ی پدر و مادر فرار می کنن. موقعی که همسران از همدیگه اشباع می شن، امروز روانشناس ها بهش می گن «طلاق عاطفی». از هم اشباع می شن. وقتی کسی از یه علمی دانشگاهی مدرسه ای اشباع می شه، دیدید دانش آموزا حال ندارن برن، این دانشجو حال نداره اون سال های آخر بره. اشباع شده. اشباع شده. وقتی یه مردمی رو از حکومت اشباع کردی، یعنی تازگی ها و نوآوری ها و اون ابتکارات لازم رو براش ایجاد نکردی، الهام بخش نیست. این کار رو ما داریم می کنیم با مردم. نه بر سر حکومت ؛ بر سر اسلام. نسل بعد نوگراست. نوخواهه، زیبایی بینه. ما سر حب و بغض های جناحی خودمون در بازی های سیاسی نمی دانیم که این جناح ما نیست که می ماند یا می رود. آن چیزی که نابود می شود، اسلام و نظام و انقلابه. سنت انبیاست که در اختیار ماست و ما داریم به سادگی در این بازی ها ذبحش می کنیم. وحدت تلاش های ما برای تحقق آنچه که وجود نازنین پیامبر جلیل القدر اسلام آورد و اون همه براش زجر کشید، نیست. وحدت تلاش های ما امروز بهانه اش، بهانه ایست که شما دارید می بینید. نبودن مگر به اسم اسلام در طول دفاع مقدس بعضی ها مسئول نبودن؟ بعدش چی کار کردن؟ مگر در دوران سازندگی به اسم اسلام و نظام جرئت نمی کرد کسی بهشون انتقاد کنه. الان کجا اند؟ مگر در دوره ی اصلاحات نبودن؟ الان کجااند؟ در دوره ی دولت عدالت خواه نبودن؟ الان بعضی هاشون کجا اند؟ این ریزش ها برای تک تک ما درس عبرته. خدا با کسی بر مسیر و سبیل خودش تعارف نداره. این حکومت، شجره طیبه ای است که سرو قامت میره به سمت آسمان در اوج تعالی خودش و هر کس به مثابه ی شاخه ای باشه که بخواد این رو منحرف کنه، مطمئن باشید که می شکنه و می ریزه. یا سر از VOA و BBC Persian در میاره علیه حکومتی که خودش در اون وزیر و وکیل بوده حرف می زنه ؛ یا کف دانشگاه ها و جاهای دیگه. تعارف داریم؟ اسلام رو که نمی تونیم بر قامتش خدشه ای ایجاد کنیم. نظام رو که نمی تونیم نابود کنیم. اونی که این وسط می سوزه و فدا می شه ونابود می شه خود ماییم. هم در دنیا هم در آخرت. «خسر الدنیا و الآخره» از این حیث که در دنیا این گونه و در آخرت هم به دلیل این که ما ظلم مرتکب شدیم. أظلم یعنی ظلم مضاعف. کسی که شرک این گونه می ورزه، کسی که چیزی رو به خدا نسبت می ده. ما خیلی از این کارها رو داریم به خدا و قرآن خدا نسبت می دیم. به پیامبر نسبت می دیم. مدرنیته رو نسبت می دیم به خدا پیاده می کنیم برای مردم. مردم می گن: «عباسی ریش داره، تسبیح داره، انگشتر عقیق داره، حزب اللهیه، مشهوره به این که آدم اصولگرا هاست، این چیزی که داره پیاده می کنه، دینه». غافل از این که مردم من دارم مدرنیته رو سر کلاس به بچه های شما درس می دم. مردم من دارم مدرنیته رو به اسم اقتصاد و فرهنگ و تعلیم و تربیت و بهداشت و درمان و سلامت و امنیت و چه و چه به خرد شماها می دم. منم همون کسی که گندم نمایم و دارم به شما جوفروشی می کنم. تهمت دارم می زنم به اسلام و قرآن. این أظلمه. این ظلم مضاعفه. جواب خدا رو چی می دیم اون موقع؟ اون هیچی. جواب وجود نازنین پیامبر رو چی می دیم؟ هیچی، جمع شدیم با هم جشن گرفتیم. می دونید پس این جشن ها چیست؟ می دونید مسئولیتمون چقدر سنگینه؟ ده تا کشور با هم آشوب کردن ریختن تو خیابون همین جوری دارن کشته می دن دیکتاتوری ها دارن دیکتاتوری هایی که پایه های کفر رو تثبیت کرده بود تو جوامعش، اینا رو دارن کنار می زنن به امید این که این الله اکبری که می گن این الله اکبره زمینه ای بشه برای جامعه ی آرمانیشون. اما فردا وقتی آمدن می گن آقا شما 32سال زودتر از ما این کار رو کردین. کو؟ نقد خودمون. کمی به خودمون بپردازیم دوستان. روابتمون روابط اخلاقی مورد نظر پیامبر نیست. رابطه اش با همسرانش چطور بود؟ رابطه اش با دخترش با فرزندش چطور بود؟ رابطه اش با دامادش علی چطور بود؟ رابطه اش با مردمش چطور بود؟ رابطه اش با دشمنش چطور بود؟ چرا فشار رو رو دوش مردم می ذاریم؟ چرا فشار رو رو دوش امام جامعه می ذاریم؟ چرا ما نقش خودمون رو نقش کلیدی و بنیادی خودمون رو ایفا نمی کنیم؟ اشباع. فریاد و داد و جیغی که باید کشید که مبادا به جایی برسیم که نسل بعد از اسلام و انقلاب و نظام اشباع بشه. هیچ گناه و ظلمی امروز بالاتر از این نیست که رفتار و روش و منش و کارکرد ما به گونه ای باشه که مردم بگن: «اسلام و جمهوری اسلامی و آنچه که پیامبر گفته بود و همه ی انبیا دنبالش بودن و همه ی ائمه دنبالش بودن همینیه که این ها پیاده کردند. لذا پس بهتره عطاش رو به لقاش ببخشیم، بریم دنبال یه کار دیگه ای. بریم دنبال یه دین دیگه ای. بریم شیطان پرست بشیم. بریم مثلا بودایی بشیم. هرچیز دیگه... ». این جاست. انبیا با بدبختی همه رو آوردن سر سفره ی دین، سر سفره ی اسلام، سر سفره ی وحدانیت و توحید، ما با رفتارمون کاری می کنیم افراد اشباع بشن، از سفره ی دین بگریزند. این مردم البته بنیان های اعتقادی شون خیلی قوی تر از این حرف هاست. چون مردم دینشون رو از ما ندارند. این مردم دینشون رو از حکومت ندارند. این مردم دینشون مال خودشونه. این مردم با دینشون حکومت دینی به و جود آوردند. این رو فراموش نکنیم. سبک زندگی ایرانی امروز، سبک زندگی التقاطیه دوست عزیز. حاصل 15سال تحقیق منه. ازدواج در جامعه ی ما روش و سیره اش، روش و سیره ی غلطیه. سن ازدواج بچه ها رفته بالا. ای اونایی که تریبون دارید، ای اونایی که مسئول تربیتی هستید، ای پدر و مادرها، این جوانی که نمی تواند ازدواج کند، عین اینه که بهش بگی غذا نخور. عین اینه بهش بگی نخواب. چه معنی داره سن ازدواج این پسرها و دخترها رفته بالا؟ این یعنی چی که ما هفتاد درصد دانشجوهامون دختره؟ شما می دونید ما با دست خودمون داریم چه جرم و جنایتی مرتکب می شیم؟ تمام مدتی که این ها امکان ازدواج ندارن، این ها فکرشون راحت نیست. همه ی این ها برای ما ایجاد مسئولیت می کنه. آمار بالای طلاق، آمار بالای درواقع این هایی که حاضر نیستن بچه دار بشن همه زنگ خطره. مناسبات ما دینیه؟ روش زندگی ما در ازدواج بچه هامون دینیه؟ روش ما در سبک زندگی در مناسبات بین والدین با بچه ها دینیه؟ روش همسایه داری ما دینیه؟ روش معامله ی ما دینیه؟ ما غش در معامله نداریم؟ ما سر کلاس که می ریم به بچه های مردم کم فروشی نمی کنیم؟ این هاست. ببینید سبک زندگی ما دینی نیست. از ساده ترین مسائل شروع کنید بیاید بالا. سر قضیه ی این سران فتنه یه جوونی این حسین قدیانی یه چیزی تو مکه بود نوشته بود به رئیس یکی از قوا. شما نمی دونید ده تا مقام حکومتی رفتند از دل اون مقام حکومتی در بیاریم که آقا یه جوانی است، فرزند شهیدی است، یه چیزی گفت. تو چرا بهت برخورده؟ این ها می خوان بشینن تو جایگاه پیامبر قضاوت کنن. تحمل یک ذره انتقاد ندارن. این دینیه؟ روش زندگی ما خیلی دینیه. سبک زندگی ایرانی ما خیلی دینیست. خیلی دینیست. دوستان عزیز، به خصوص جوانان حاضر در جلسه، ما میراث دار زحمت و تلاش انبیا هستیم. ما میراث دار عمل ائمه ایم. امام حسینی که براش عزاداری می کنیم، اگر خون امام حسین نبود، شاید امروز انقلاب اسلامی این جا نبود. اگر زحمت امام باقر و امام صادق در حرکت جنبش فرهنگی و نرم افزار و نهضت تولید علم نبود، امروز چیزی به نام شیعه وجود نداشت و این تفکری که می بینید. اگر زجر و زحمت امام کاظم در زندان های عباسیان و سختی های امام رضا در اون بالاجبار به توس آوردن نبود، چیزی از اسلام باقی نمانده بود. اون ائمه عسکری ما هم به همین نسبت. غیبت بیش از هزار ساله ی حضرت به همین نسبت. ما یک ذره شأن این ها رو به جا بیاریم، اخلاقمونو دینی کنیم. به سیاق نسل ما نروید. دختران و پسران حاضر در جلسه که فرزندان من اند، به سیاق و سبک و روش نسل ما نروید. ما درسته دفاع مقدس رو دیدیم. درسته عصر امام رو درک کردیم. درسته مدعی هم رکابی با مقام معظم رهبری هستیم. اما رویه ی ما، رویه ی امام نیست. رویه ی ما رویه ی مقام معظم رهبری نیست. رویه ی ما رویه ی نفس خودمونه. ما تبعیت از نفس خودمون می کنیم. نفس ما توی این قضیه سرافکنده است. به خودتون بیاید. من که هر چی به این ها می گم، این ها تو گوششون نمی ره. گوش اگر گوش اینا و ناله اگر ناله ی ما، آنکه البته به جایی نرسد فریاد است. هرگاه جشن میلاد مبارک پیامبر جلیل القدر اسلام رو می گیرید و امام صادق (علیه السلام) رو، کارنامه ی خودتون رو شب قبلش مرور کنید. آیا آن گونه که در اون نزدیک 500 هزار حدیثی که از امام صادق به یادگار مانده ما عمل کردیم؟ آیا آن گونه که پیامبر سیره ای از خودش بنیان گذاشته و توی قرآن آمده که این اسوه ی حسنه است، سعی کردیم بررسی کنیم ببینیم اخلاق پیامبر چطور بود، به مثابه اخلاق او عمل کنیم؟ تمسک جستیم به این ها؟ تمسک جستیم به ائمه؟ اگر این کار ها رو نکردیم، دوستان عزا بگیریم. ما بدهکاریم. بدهکار 6 میلیارد و 800 میلیون نفسی که امروز روی کره ی زمینه و جانشون تشنه است. تو یکی از کشورها که چون طبقه بندی امنیتی داره ممکنه این حرف ها بره بیرون، برای اون بد بشه، نمی گم اسمش رو کدوم کشور. یک کشور تو جنوب شرق آسیا. یک دانشجوی ایرانی اونجا پزشکی می خونه. این آمده بود پارسال پیش ما این جا. این توی خونه ی سوئیت 32متری کلاس اسلام شناسی گذاشت. دانشجوی پزشکی، سواد دین هم نداره. با یه خانمی اون جا ازدواج کرده بود، خانم چینی، تو یه کشوری بیرون از چین. اون خانم هم اون جا دانشجوی پزشکی بود. خانمه رو شیعه کرده بود و یه پسربچه ی کوچولو هم داشتن امیرمهدی. آمده بودن. این یک تنه، یک دانشجوی پزشکی ما دویست و خرده ای نفر رو تو اون کشور شیعه کرده. می دونید با چه امکاناتی؟ با یه محیط 32 متری، سوئیتی که توش زندگی می کنه. آمده بود یه سری نوار و کتاب و این ها جمع کنه، یه سری چارچوب ها رو ماها بهش بدیم، بعد ببره اون جا. برای پدر و مادرش این جا درد سر درست کرده بود. پدر و مادرش بندگان خدا شدن محل این که این ها همین جوری دسته دسته از اون جا می فرسته، میارن خدمت بزرگان، این ها مسلمان بشن، بر گردن. چی میشه یه آدمی برکت پیدا می کنه، رفتارش تو یه خونه ی 32 متری زندگی می کنه، زندگی پاک مومنانه دانشجوی پزشکیه اما مبلغ دینی ما چنین نفوذی نداره؟ اما تریبون دار ما امروز چنین نفوذ کلامی نداره؟ تلویزیون دستمونه هر چی می گیم، تو گوش مردم نمی ره. چون باورمند به حرفی که می زنیم نیستیم. او از دین اسلام، از سیره ی پیامبر دو تا نکته آموخته، بهش عمل کرده، تو سرزمین کفر همه رو داره مسلمان می کنه. جان های تشنه ای که منتظر نم و نسیم اسلام اند. بهش گفتم چطور تبلیغ می کنی؟ گفت:«هیچی، این ها لخت اند» فکر کردم می گه که این ها گدا و گرسنه و فقیر و کنار خیابون نشین اند، من می رم غذا بهشون می دم، این ها مسلمان می شن. گفتم یعنی چی لخت اند؟ گفت:«این ها از نظر مسائل اعتقادی لخت اند. کافی است یه آیه رو براشون بخونی، یه نکته ی کوچکی رو بگی، یک دفعه پَر می کشن. متوجه می شی که روحشون از درون سینه شون و قلبشون پر می کشه» لخت اند. آقا 6میلیارد و 800میلیون انسان روی کره ی زمین لخت اند از نظر ذهنی و فکری. منتظر این هستند که ما مدل اسلام مدل پیامبرمون رو منعکس کنیم. ما این کار رو نکردیم. بهش گفتم اون جا مراقب باش. سرویس امنیتی اون کشور بفهمه، فکر می کنه تو عامل حزب الله لبنان و حزب الله ایران و ... ولی اصلا تو این وادی ها نبود. اون اصلا روی ابرها سیر می کرد. دانشجوی پزشکی، دانشجوی پزشکی. توی 32 متری توی لپ تاپش دیدم این کلاسی که می ذاره. وای می ایسته ته گوشه ی اتاقش، حالا موقع دهه ی محرم هم بوده این از این پلاکاردها زده بود دور تا دور. توی این طبقه ی زیرزمینی هم بوده. اینجا به دوستان می گید کار فرهنگی کنید «ارشاد به ما پول بده، نهاد ریاست جمهوری کمک کنه.» برید ببینید. «نه، ما می خوایم برای حضرت کار کنیم ما رو تحویل نمی گیرن» آقا اون رفته درس بخونه، پول نداره، نون نداره، تو یه کشور جهان چندمی، ده برابر مثلا سازمان فرهنگ و ارتباطات جمهوری اسلامی تبلیغ می کنه. بهش گفتم نرفتی سفارت بگی بهت بدن؟ گفت:«سفارت گفته ما برای این جور کارها پول نداریم» سفارت گفته ما برای این جور کارها پول نداریم. بعد من خبر دقیق داشتم، اون سفارت خونه توی اون کشور برای این که جوونای دانشجوی ایرانی رو جمع کنه، بگه ما به فکر شما هستیم، دیسکوتک می گرفته، این ها رو جمع می کرده. بعله دیگه این پوله اگه بره حتما از توش آدم مسلمان در نمیاد. اگر امروز جان تشنه ی 6 میلیارد و 800 میلیون انسان رو کره ی زمین دنبال این اند که ببینن یه کسی دانشجوی پزشکی است، اون چیزی که از پیامبرش فهمیده، تو رفتار و سیره اش بروز پیدا می کنه، دویست نفر دویست نفر مسلمان می شن. یکی از این ها دانشجویی بود که خانمی بود که دانشجوی چینی بوده تو این کشور. این وقتی آمده بود اینجا مسلمان شده بود، پدر و مادرش رفته بودن ببینن بچه شون چرا دینشو عوض کرده؟ بعد پدر و مادرش بلند شده بودن آمده بودن ایران. رفته بودن خونه ی پدر همین جوان دانشجو. پدر و مادر این هم تو اون شهرستان اونا رو تر و خشک کرده بودن برده بودن این ور اونور و پدر و مادره هم این جا مسلمان شده بودند. بعد که بر می گردند روستاشون تو چین، یه روستای بزرگیه، یه روستای چندهزار نفری، رفتن اون جا تبلیغ کردن کل اون روستا رو مسلمان کردن دولت چین برخورد کرده با این ها. یعنی آدمی رو که شما این جا میارید، ببینه چرا بچه اش مسلمان شده، مسلمان می شه، می ره اون جا، یه دفعه عین موج، شما فکر می کنید کشور یه میلیاردی چین، پنج تا خانواده این جوری بیاد واقعا باور کننا، رفتار ما حکومتی نباشه، رفتار ما باید با تشریفات دستگاه ها نباشه، ببینید اسلام چه جوری اون موقع اوج می گیره. این ها می دونید چی دیدن از اسلام؟ رفتار یک دانشجوی پزشکی رو. رفتار پدر و مادرش رو تو این جا دیدن که ادعایی نداشت. من این خانواده رو دیدم. این خانواده صورت ظاهرشون هم دینی نیست. یعنی پدره صورتشو می تراشه. صورت ظاهرشون حزب اللهی نیست. این جاست که این غصه رو دل آدم می شینه که 32 سال از حکومت می گذره، ما هنوز سیستم دینی تولید نکردیم. هی امام جامعه به ما می گه:«آقا تئوری سیستم ها رو کار کنید، سیستم ها رو اصلاح کنید، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت رو تهیه کنید، نظریه های پایه رو تولید کنید، کرسی نظریه پردازی برگزار کنید، آزاد اندیشی کنید» هرچی می گه، ما گوش نمی کنیم. بابا بابت این حرف ها باور کنید در صحرای محشر حساب و کتاب باید پس بدیم. این اون درد ماست. آنچه که امروز نگرانی گسترده ی ماست و من این رو از برنامه های رسانه ی جمعی، تلویزیون، رادیو، خبرگزاری ها، جاهای مختلف اعلام کردم، اینه. آقا دوستان عزیز، به خصوص عزیزان جوان، غرب برای این که حمله کنه به استراتژی پیامبر ما، رفته سراغ جهان موازی. الان چند ساله هالیوود مدرن ترین فیلم های سینمایی که می سازه جهان موازیه. جهان موازی حمله به استراتژی پیامبر ماست. این رو حواستون باشه. جهان موازی. این parallel universe ای که این ها توی فیلم های سینمایی چند سال اخیر دارن می سازند، حمله به این قضیه است. ما یک نفر داریم که به جهان موازی رفت. یک نفر داریم که به سدره المنتهی رفت. مدارج متعدد رو طی کرد، همزمان که در عالم مادی بود. ما در اسلام به جهان متوالی اعتقاد داریم. به دنیا اعتقاد داریم. به عقبی اعتقاد داریم. به عالم برزخ بین دنیا و عقبی و دنیا و آخرت اعتقاد داریم. لذا نظر و انگاره مورد نظر ما و قرآن، جهان متوالی است. اما همزمان جهان موازی هم اعتقاد داریم. این ها می گن تا بی نهایت شبیه همین عالم، عالم وجود داره. یک مبحث پیچیده ی سنگین علمی رو گرفتن عام کردند. امروز از طریق فیلم های سینمایی و سریال هاشون، نظریه های علمی در فیزیک در روانشناسی در سایبوکینسیم در پروپورنیشن، رشته های جدیدی که اصلا اسم هاشون تو ایران شناخته شده نیست. دارن این مسئله رو بسط می دن و ما غافلیم از این که بگیم یه انسان به درجه ای از کامل بودن می رسه که می تواند عروج کند و جبرئیل از همراهی با او جا بمونه. این بر پرده ی سینماها و در داخل سریال ها داره باور پذیر می شه برای نسل بعد. اما خود ما نمی دونیم چطوری باید بگیم پیامبر ما عروج کردن. امام راحل می فرمود، این که توی عرفان می گن محی الدین عربی و دیگران اصلا روایت هست که آقا «ما وقتی می میریم تازه از خواب بیدار می شیم. اینی که امروز در این عالم هستیم خوابه. وقتی می میریم، پرده ها کنار می ره، ما بیدار می شیم. بیدار می شیم.» امام راحل می فرمود که «در همین دنیا چشم ما می تواند باز بشود و این رویت عالم این جا صورت بگیره» اسمشو می فرمود که «اسمش یقظه است.» یقظه، ایقاظ یعنی مرتبه و مرحله ای که ما همین جا می توانیم چشممونو باز کنیم ببینیم. نه این که بخوایم منتظر مرگ بشیم که از خواب دنیا بیدار بشیم، بعد پرده ها کنار بره ببینیم اصلا عالم چه بود. راز عالم هستی چه بود. همین جا توی دنیا ما می توانیم به این مرحله برسیم. به یقظه برسیم، به ایقاظ. یعنی چشممون باز بشه ببینیم تو دنیا چه خبره. اسلام مرحله ی تسلیمه. بعد ایمانه. اسلام میاریم، مومن می شیم. بعد یقین می کنیم، ایقان میاریم. بعد به ایقاظ می رسیم. به ایقاظ که رسیدیم چشممون باز شد به مرحله ی احسان می رسیم. احسان یعنی این که هر چیز رو سر جای خودش می بینیم. احسان یعنی زیبا دیدن، نکو دیدن. خب این فرآیند رو می فرمود که «ما در مرحله ی یقظه موقعی که چشممون باز می شه همه چیز رو می بینیم، تازه گام اوله.» شما فکر می کنید إ چه خوب انسان به درجه ای برسه که چشمش باز بشه نادیدنی ها رو ببینه. چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی امام می فرمود که «این تازه گام اوله.» یعنی اگر ما چشممون باز شد، دیدیم که چه خبره در عالم این تازه گام نخسته. گام آخر نیست. یقظه. این جهان موازی که نه تنها وجود نازنین پیامبر عمل کرد و باورمند بود بهش، امامی که این انقلاب رو رقم زد کسی بود که این رو توی مبانی نظری بهش اعتقاد داشته. اما حالا دوست عزیز نگاه کن، غربی ها دارن می کننش سریال، می کننش نظریه علمی، و ما جا ماندیم. حمله به استراتژی پیامبره. جهان موازی ای که دارن مطرح می کنن جهان موازی ایه که تا بی نهایت ما به ازای این جهان، جهان وجود داره. جهان متوالی رو دارن می زنن. اون جایی که تاکید می کنم ما بایستی مراقب باشیم سیره ی پیامبر نازنین اسلام رو الگوی خودمون قرار بدیم. نَمی از رویه ی ایشون رو در زندگی خودمون پیاده بکنیم و ما هم به یقظه برسیم، چشممون باز بشه، ببینیم برای اینه که دشمن بعضی از استراتژی های ما رو شناسایی کرده و داره مصادره می کنه. البته مصادره ------ . ما از مکر باید بگذریم، عبور کنیم. از این رویه هایی که داریم، باید بریم بالاتر. از شعار به شعور برسیم. نگاهمون نسبت به ائمه مون بایستی عقلانی تر بشه. توی تاسوعا عاشورا 80 درصد هیئت های مذهبی ما روحانی نداره. انگار اصلا نیاز نیست کسی بیاد توضیح بده، مسئله رو اعلام کنه، علمی کنه. قسمت شورش باشه. عزاداری کنیم. خوبه اون هم سر جای خودش خوبه. اما نسبت به امام حسین عقلانی تر باشه. نسبتمون با علی(علیه السلام) عقلانی تر باشه. نسبتمون با حضرت حجت باید عقلانی تر بشه. هر کجا می ریم چهارتا جوون میاد، «آقا این قضیه علائم ظهوره» آقا چی کار به علائم ظهور دارین؟ «إ این نماد سید خراسانیه. اون نماد سفیانیه. این نماد فلانیه...» آقا با این نمادها و علائم حضرت ظهور نمی کنه. باید برای زمینه سازی ظهور تلاش کرد. معرفتی باید نگاه کرد به حرکت حضرت. در مورد وجود نازنین پیامبر جلیل القدر اسلام یا حضرت زهراء(سلام الله علیها) یا حضرت زینب و بقیه هم دوستان بایستی معرفتی عمل کنیم. دشمن معرفتی این انگاره ها رو شناسایی کرده، داره تبدیلش می کنه به فیلم و سریال. داره از دست ما در می ره. هر مسیری رو می گید پیامبر اون مسیر رو رفته، می گن «مثل فیلم فلان». اما مسیر رو دارن خط خطی می کنن و این کار شیطانه. زودتر از ما، اون ها سیره و مدل زندگی پیامبر رو دارن تئوریزه می کنن و این درده. این بود که بعد از این که این اندیشمنادنی که در دوران چند روزه ی این مقطع دهه ی فجر آمده بودند، یکی یکی سوال می کردن: «موضع شما چیست نسبت یه قضایایی که در کشورهای عربی داره اتفاق می افته؟ مدل جایگزینتون چیه؟ چه کار می خواید بکنید؟ حرف شما چیست؟ و تلویحا می گفتن آنچه که ما در رفتار و سکناتتون و در و دیوارتون دیدیم، این چیزها دینی نیست»، بچه ها گفتن آقا یه برنامه می خوایم بذاریم این جوری. گفتن: «بگید که ما درد دل کنیم» که آقا دکترین پیامبر جلیل القدر اسلام و سبک زندگی ایرانی فاصله ی زیادی با هم دارن. سبک زندگی ایرانی یک سبک زندگی التقاطیه. ما به اسم پیرو علی و دنبال اصلاح پیامبریم، اما در عمل به اسرائیلیات، زردتشتی گرایی، مسیحی گری (کلام مسیحی)، اندیشه ی مدرن، سبک زندگی آمریکایی، به هرچیزی که بگید، چنگ زدیم غیر از سبک زندگی پیامبر. و این درد دل و این گلایه بابت اینه که مطمئن نیستم چقدر فرصت داریم این قضایا روبگیم. شیطان و کفر داره یکی یکی سنگرهاش از دستش در می ره. بی کار که نمی شینه. این فرصتی که در اختیار ما بوده بایستی مدل زندگی نبوی، سبک زندگی پیامبر و جامعه ی آرمانی نبوی رو انگاره نمایی می کردیم، پیاده می کردیم تا مردم از اون بهره مند بشوند و این توجه و تذکری که دادم هم به مسئولین، هم به خودم، هم به دوستان صاحب تریبون، و کمی هم به شما عزیزان برای اینه که به جامعه ی اخلاقی توجه کنیم. سبک زندگی پیامبر ما سبک زندگی اخلاقی است. چون فرمود انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و جامعه ی مورد نظر ایشون هم یک جامعه ی اخلاقی است. از این تالار که خارج می شویم، که مزین به نام مبارک حضرت هست، خارج شدیم، دوستان به این فکر کنیم که سبک زندگی مون و جامعه مون چقدر اخلاقی و نبویه. هر قدر فاصله داره، حواسمون باشه اگر همین امروز از دنیا بریم، برای عدم پرکردن این خلأ که چقدر با زندگی اخلاقی نبوی فاصله داریم، مواخذه خواهیم شد و این به ویژه از نسل شما جوانان عزیز به دور که اجازه بدین در چنین غفلتی از دنیا بریم و مورد مواخذه ی بزرگان، انبیا و ائمه قرار بگیریم ان شاء الله. و السلام. پرسش و پاسخ خسته شدید. می دونم. اما چاره ای نیست و بایستی این موارد رو دنبال کرد. فرمودند که:«در حال حاضر در حوزه ی هنر، راه میانبری برای نظریه پردازی و همچنین انتقال مفاهیم انسانی و اسلامی وجود دارد؟» بعله یک مسیرهایی رو مرحوم شهید آوینی شروع کرده بود و این مسیرها نیاز به ارزیابی متعدد داشت. الحمد لله اتفاقات ...... در نزد خودمون باید بگم که قابل قبول نیست و طبیعتا راه زیادی تا تحقق این گزاره ها داریم. هنر در این تلقی می شه این که ما وحی رو تبدیلش کنیم به عقل. عقل رو تبدیلش کنیم به علم. علم رو منتقل کنیم. امروز رویه ی ما اینگونه نیست. «نظر شما در مورد اصلاح نظام بانکی در نظام جمهوری اسلامی چیه؟» به طور مشخص ما دیدگاه ها و نظراتمون رو برای هم بزرگان و مراجع فرستادیم، هم برای نهادهای تصمیم ساز ومربوطه. ما معتقدیم که نظام مالیِ، چون می دونید بانک، این باصطلاح پول کمتراز 80ساله که این قدر جایگاهش مهمه. بعله چند هزار سال پیش تا حالا پول بوده. پول هیچ وقت در حیات اقتصادی و اجتماعی بشر، نقشی رو که در 80سال گذشته پیدا کرده رو نداشته. ما معتقدیم که اقتصادی که پول مبنا نباشه و نقش پول به حداقل برسه رو می شه طراحی کرد. مدل و نمونه هاش رو هم تهیه کردیم به این ها انعکاس دادیم. ظاهرا سود و منفعت خیلی ها نیست که دست به چنین عملی بزنن. قرآن در ]سوره ی[ بقره، سه چهار تا انگاره برای این داره. یعنی ما یک معامله داریم، یک مبادله داریم، یک مبایعه (مبایعه همونیه که به بیع می انجامه). در معامله و مبادله و مبایعه: معامله به خلّت باید بینجامه.یعنی به دوستی گسترده بین اون دو نفری که معامله می کنن. یعنی سرمایه ی اجتماعی درست می کنه. مبادله بایستی به انفاق بینجامه. مبایعه بایستی به برکت بینجامه. این سه تا مفهوم قرآنیشه. یعنی قرآن برای معامله، مبادله و مبایعه ، خلّت و انفاق و برکت رو ایجاد می کنه. اقتصاد برکت مبنا، اقتصادی است که در آن ]نقش [پول به حداقل می رسه. مثلا یک پنجم نقشی که الان وجود داره تو جامعه. یک پنجم رو حفظ کنید چهار پنجمش رو حذف کنید. این مناسبات مالی برکت مند می شود . با کمال تاثر و تاسف بعضی ها به منفعتشون نیست که این قضایا رو در نظر بگیرن. بعله این مدل ها وجود داره و بحث شده. «به نظر شما علت برکنار شدن آقای متکی به اختلاف با آقای مشایی بر می گردد یا نه؟ توضیح دهید» در مورد این که اختلافشون با آقای مشایی بوده یا نه، نمی دونم. اما حتی اگر مدیری مشکلی هم داره، بایستی به یک شکل مناسب تری عزل بشه؛ نه تو یک سفر خارجی در یک فضای این چنینی و مسائلی که حرف و حدیث توش به وجود بیاد. این یک نکته است. اگر اون قدرت وجود داشت که ما کسی رو تو خارج عزل کنیم، خب تو داخل هم می شه عزلش کرد و این موارد وجود داره. اختلافاتی که مربوط به این دو نفر باشه یا نه، من خبر نداشتم. «امت برای حرکت و تعالی پیدا کردن نیاز به امام دارد که بر اساس ایدئولوژی اسلامی شیعی حرکت خود را رقم زند. خود را پیدا و به اصطلاح داشته باشند. اما وقتی قانون اساسی حدود اختیارات امام را محدود نموده، چگونه رهبری می تواند پیشرو در چارچوب اسلام حرکت کند. آیا تناقضات موجود در قانون اساسی خود عامل به اصطلاح پیشگیری نیست؟ مردم سالاری دینی که مفهوم درستی در مقابل امامت ندارد، یعنی چه؟» من معتقدم همین اختیارات محدودی که در قانون اساسی برای ولی فقیه دیده شده با وجود انگاره ها و اون تلنگراتی که ایشون می زنن، امام راحل هم می زدند، ما در همون حد هم اجازه ندادیم کار صورت بگیره. این اشکال اول. مسئله ی دوم این که گفتم خیلی از این نکات رو تذکر میدن به ما که اصلا رد می کنیم، بهش عمل نمی کنیم. نکته ی دوم این موضوعه که مردم ما نسبتشونو با ولی تعبدی تعریف می کنن. مردم مانسبتشون رو با امامشون خیلی تو چارچوب قانون اساسی نمی بینن. قانون و قانون اساسی برای نظام ادری کشور ماست. اگرکسی مرجع تقلید بود، بالاتر، ولی فقیه زمان بود، مردم کاری ندارن که این حکومت دستش هست یا نیست. مگر علی (علیه السلام) حکومت دستش نبود، علی نبود؟ امام نبود؟ مردم نسبتشون رو با ولی، بسیاری از مردم و به خصوص مومنین، نسبتشون رو با امام جامعه، امام راحل و امروز هم مقام معظم رهبری تو چارچوب قانون اساسی تعریف نمی کنن برای خیلی ازمردم جنبه ی تعبدی داره و این ماهیت تعبدیه اون احکامی که صادر می شه، نظیر اون حکمی است که در مورد اون نماز و غیره و ذلک صدق می کنه. لذا این نکته رو غفلت نکنیم. یعنی تغییر دادن نقش امام در قالب چارچوب هایی به قول شما قانون اساسی، این ظلم مضاعفی است. برای کسانی است که در واقع اون اعتقادات و نگاه های تعبدی رو ندارن و اون تو اون چارچوبه. و الا خیلی از مردم براشون اصلا اگر قانون اساسی هم نمی بود، همین نسبت رو با امام داشتن. مگر موقعی که انقلاب شد، مردم در نسبت با امام راحل مبتنی بر قانون اساسی عمل می کردن؟ نکته ی سوم اینه که مسئله ی رای و نظر مردم در مردم سالاری دینی، هم نظر خود امامه، هم نظر خود شخص مقام معظم رهبری. امام می فرمود: «رای مردم مطرحه و میزان رای مردمه». در بهار1386 در یک سخنرانی بسیار مهم شخص مقام معظم رهبری فرمود که: «در مردم سالاری دینی، رای مردم مطلق تاثیر گذاره». اگه تا قبلش همه فکر می کردیم نسبیه، در اون سخنرانی در بهار 1386، تقریبا سه سال پیش، ایشون رسما فرمود که: «در مردم سالاری دینی رای مردم مطلق تاثیر گذاره و موثر و مناسبه». لذا من معتقدم که اگر از منظر امام راحل و مقام معظم رهبری نگاه کنیم، تعارضی توی این قضیه وجود نداره، از این سو. از اون سو هم برای خیلی از افراد، برای بنده، جناب عالی که اصلا مساله نسبت بین امام و مأموم نسبت قانون اساسی نیست. ما نسبتمون با ولی، تعبدیه. این برای بخش هایی از جامعه إ که اعتقادات این چنینی ممکنه نداشته باشن، اقلیت مذهبی باشن، بخشی از مسلمینی باشن که دوست دارند همه چیز قانون مند و قاعده مند و چارچوب مند باشه، برای اون ها. ما به نظر اون ها احترام گذاشتیم. به نظر اون ها احترام می ذاریم. در چارچوب قانون اساسی این قضیه رو تعریف می کنیم. اما من حرف شما رو می پذیرم که بایستی در واقع این ها تبیین و تدقیق بشه. «به نظر شما آیا قیام مردم منطقه، کشورهای عربی و کشور های آقریقایی موریتانی، جیمیتانی و غیره نشانه ای از تشکیل حکومت واحد اسلامی جهانی به رهبری منجی آخرالزمان می باشد؟» این از اون آرزوهای ماست. اما چندتا مشکل وجود داره. یکی این که این برادران و خواهران که در این کشورها حرکت های اسلامی می کنن، این ها به استثنای بحرین که اکثریتشون شیعه است، متاسفانه دراین کشورها همون طور که گفتم اصل امامت گمه. اسلام منهای اصل امامت، اسلامی است که عموما به نتیجه نمی رسه. خیلی دردناکه که این ها این شعارهای الله اکبری که می دن این خون هایی که داره ریخته می شه، فردا نتوانند جمعش کنند. به تعبیر مقام معظم رهبری «این انقلابشون رو بدزدند ازشون». کما این که الان توی مصر یک شورای نظامی رو حاکم کردن و جایگاه ویژه ای داره این حرف. از این منظر دوستان بسیار مهمه که ما توجه کنیم و عنایت ویژه داشته باشیم به این مسئله که جایگاه امامت و در غیبت جایگاه ولی، چه جایگاه مهمیست. الان معلوم میشه نقش امام راحل چی بود در انقلاب. کسانی که معتقدند «این ولایت فقیه از کجا آمده؟ چه ابعادی داره؟ چه چارچوبی داره؟» برای این که قدر و شان ولی فقیه رو بفهمند، الان نگاه کنن. نداشتن همون عنصر امامت موجب شده که این محورها خیلی هاش داره منحرف می شه. اما آنچه که شما فرمودید، این آرزوی ماست و امیدواریم که محقق بشود. «سوال اول من این است که چرا درکشورما وضع حجاب این قدر افتزاح شده و کسی در این زمینه اقدامی نمی کند؟ پرسش دوم این که آقای هاشمی رفسنجانی با این همه اشتباهاتی که دارند، چه جایگاهی در کشورما دارند؟ در کنار رهبری هستند، گاهی نیستند. آیا واقعا ایشان مورد تایید رهبری هستند. با توجه به نظر امام "ملاک حال فعلی افراد است" تکلیف ما چیست؟» درمورد پرسش اولتون در اون قضیه ی وضع حجاب، بخش عمده ای از مشکلات این کار حجاب و مسئله ی حجاب، کار فرهنگیه و حوزه این چنینیه که باز هم محافل فرهنگی مسئول و مربوطه هم داریم. بخش قضایی وانتظامیاش میمونه که اون ها هم هرچه بیان برخورد بیشتری کنن، نتیجه، نتیجه ی مثبت تری نخواهد بود. ما نباید بذاریم کار رو رو دوش سیستم انتظامی و قضایی. و اشکالات و دلایل گسترده ای داره که وضع حجاب نا به سامانه که نمی شه خیلی ساده بهش نگاه کرد. مقوله و پدیده ی پیچیده ای است و بعله این خیلی از مومنین رو آزار میده این صحنه ها. اما خب نباید صرفا برخورد سلبی باهاش کرد. هم که گفتید چرا کسی اقدام نمی کند مربوط به همان نهاد های مسئول و مربوط فرهنگیه . نکته ی دومتون که «آقای هاشمی جایگاهش توی نظام چطوریه؟» آقای هاشمی رئیس خبرگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحته. حرمتش در جامعه واجبه. اما خود ایشون حرمت خودشون رو نگه نمی دارن. ایشون خانواده شون از نظام براشون مهم تره. یعنی اگر ایشون به جای ابراهیم خلیل بودند اسماعیلشون رو ذبح نمی کردند. اگر کسی خودش در این حکومت هست و خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت و مسئول خیلی از قضایا بوده، رئیس جمهور بوده، رئیس مجلس بوده، خیلی از این قوانین رو خودش تو مجلس تصویب کرده، حق اینه که بچه اش رو صدا کنه بگه بیا این جا. قوانین تواین کشور مشکل داره مثلا ظالمانه است. اما برو با قانونی که همه ی مردم دارن باهاش محاکمه می شن، توهم برو محاکمه شو. اما وقتی تافته ی جدا بافته اند بچه های ایشون، رفتارهای این چنینی. این رفتارها ایشون رو جدا می کنه. یک فرمول به شما می دم از مدل امام راحل. امام راحل بنی صدر رو از مردم نگرفت، مردم رو ازبنی صدر گرفت. عنایت داشته باشید. نیامد که یک دفعه بنی صدر رو بگیره من خودم از مرحوم شهید صیاد شیرازی پرسیدم. یه شبی بود اون سال هایی که مشکل داشتن مسئولین کشور با بنی صدر. تلویزیون نشون داد که بنی صدر از جماران اومد بیرون. اون که تو اروپا زندگی کرده بود، می دونست این ها بیرون هستن و باید لبخند دیپلماتیک بزنه، آمد بیرون. خیلی خوشحال بود. مسئولین که آمدند بیرون با قیافه ی عادی آمدند بیرون. این جوری جا افتاد برای مردم که امام به بقیه تشر زده، توپیده، بنی صدر رو خیلی هواشو داشته. جلسه ای بود که تو موارد جنگ و موارد دیگه. خیلی سال بعد من خودم، فکر کنم 72 بود 73 بود، از مرحوم صیاد شیرازی پرسیدم: آقا اون جلسه چی بود که بنی صدر اومد بیرون خوشحال بود شما این جوری؟ گفت: «رفتیم به امام گفتیم این می گه باید تو کوه های لرستان و خرم آباد باید جلوی دشمن رو بگیریم. می گه باید خوزستان رو رها کنیم، مثل اشکانیان، توی کوه های خرم آباد جلوی دشمن رو بگیریم. هرچی گفتیم، امام فرمود که برید ازش تبعیت کنید». خب اونو ما داریم می گیم خائنه. امام می ذاره ازش تبعیت کنن. گفت که: «ما پکر بودیم ناراحت بودیم. این خوشحال بود اومد بیرون». امام شخص بنی صدر رو گذاشت گذاشت گذاشت گذاشت یه کارهایی بکنه تا خودش رو از چشم مردم بندازه، خودش رو تخریب کنه. بعد از مردم جدا بشه، بعد مجلس ... . مدلی که امروز شخص مقام معظم رهبری دنبال می کنن، اینه که حاضر نیستن این ها رو از مردم بگیرند. بلکه معتقدند مردم باید این آقایون بعضی از این افراد، سران فتنه، این آقایون، این آقای هاشمی و دیگران رو که حالا خیلی هم زیاد به سران فتنه بر نمی گردم، این دوستان رو مردم خودشون بشناسن. لذا یکی از ابعاد و ارکان شناخت آقای هاشمی اینه که دراین قضایایی که شما دیدید اتفاق افتاد توی روز 25ام، ایشون موضع شفافی نگرفت. باز دوپهلو و پنج پهلو و شش پهلو حرف زد. آقا صریح و شفاف بیایم اسرائیل رو که دخالت می کنه، آمریکا رو که دخالت می کنه، این ها رو... . چون اگر بگن خیلی از طرفداراشون می ریزن دیگه. این مشکل وجود داره. یکی از مواردی که موجب ریختن این بزرگان می شه، اینه که حاضرند به خاطر بچه هاشون همه چیز رو همه ی حقیقت رو له کنند. این ضربه می زنه بهشون. ایشون جایگاه خودشون رو دارن. انتقاداتی وارده. اما شانشون بایستی حفظ بشه به خاطر جایگاهشون، به خاطر اون نقش گسترده ای که در انقلاب و همراهی امام و غیره داشتند. اخلاق سیاسی مورد نظر امام راحل که هفت سال آقای منتظری رو تحمل کرد. هفت سال. اخلاق سیاسی که جز امشب بحثمون هست عدم رعایت اخلاق دیگه، اخلاقی که مقام معظم رهبری از مدل اخلاق پیامبر رعایت می کنند، مراعات این افراده و این مراعات رو باید مد نظر داشت. به این خاطر جایگاهشون در ساختار نظام اینه. «خدا را شکر که مردم به بصیرت کلی رسیده اند. خطاب شما به مسئولین چیست؟» خطاب من به مسئولین اینه. یه بار یه دادی زدم گفتم من در ناسیه ی شما نمی بینم نماز شب خون باشید. این می شید، اون می شید. بعضی ها روحانی بودن، می گفتن در مورد مقامات روحانی توی حکومت فقط یه مرجع تقلید باید این جوری بگه. بهشون برخورد. یه جریان روحانی کشور کلا شمشیر رو از رو بستن پنج سال علیه من رو منبر سخنرانی می کردن. «چه حق داره یه کت و شلواری دانشگاهی بیاد مثلا به بعضی از مقامات روحانی تو حکومت بگه در ناسیه ی شما نمی بینم که نماز شب خون باشید». نتیجه اش چی شد؟ نتیجه اش این شد که سال گذشته اون دوستان مجبور شدن با چهره ی سخت تر و شدیدتی همون افراد رو نفی کنن توی نظام. با اون خیابون هنوز هم قضیه اش ادامه داره. اون روز هم من به این دوستانی که این ها خودی اند دیگه این ها که دیگه --- و چه و چه که ... به این دوستان از چپ پایین مجلستون هست تا بالا می گم که آقا خیلی از چیزهایی که داریم پیاده می کنیم، ربطی به اسلام نداره و فردا مواخذه می شویم برای این که گندم نمایی کردیم و جو فروشی. این مردم همیشه پای کار بودن فشار هم که هر وقت همه چیز رو بردیم زیر سوال، افتاده رو دوش امام جامعه. این وسط ما که مسئولیم از نظر فکری از نظر ---ی از نظر چه و چه باید پاسخگو باشیم. نگید که نگفتند. اگر پنج سال ده سال دیگه مردم علیه این رفتار شما هم طغیان کردند، نظیر طغیانی که علیه این افراد سال گذشته کردند. نگید که قبلا کسی به ما نگفت. من دارم می گم آقا تعاون معادل cooperative نیست. در اسلام وزارت بهداشت نداریم. سلامت قلب مبناست بعد جسم. ما education نداریم. برید سراغ تزکیه و تربیت بچه های مردم. Science و نگاه پوپر مطرح نیست. برید بچه های مردم رو حکیم کنید. این بازار مکاره دکتر شدن رو جمع کنید تو این تبلیغات تلویزیونیتون. بانک برید بالا بیاید پایین هر کاریش کنید، ربویه. یه فکری کنید. صادقانه بیاید به مردم بگید مردم ما تا جایگزینش رو پیدا نکنیم، نمی دونیم، قبول داریم ربویه. نه این که صبح تا شب تبلیغ می شه برای بانک. یه کسی یه سریالی ساخت تو گوشه ی سریالش یه کارمند بانکی رشوه گرفته بود، مسئولین اقتصادی کشور (یکی از اون چهار نفری که اون کتاب رو تو مجمع تشخیص مصلحت نوشته یکیشون بوده)، جیغ کشیده بود که شما دارید به اقتصاد کشور صدمه می زنید. آقا اقتصاد کشور داره صبح تا شب برای بانک تبلیغ می کنه، ربوی می کنه، این به اقتصاد کشور صدمه نمی زنه. ما وظیفه مون این هست که این ها رو بگیم گوش هم نکنند، مجبوریم داد بزنیم و این سنته، سیره است. «تفکر غالب در دانشگاه های کشور چیست؟ آیا تفکیک جنسی دردانشگاه ها، دانشگاه های ما را اصلاح می کند؟» خیلی معتقد نیستم که تفکیک جنسیتی می تونه موثر واقع بشه. بالاخره بسیاری از این خانم های جوان که میان تو دانشگاه تحصیل می کنن، این ها واقعا افق مناسبی برای زندگیشون ندارند. خانم ها خیلی دنبال این نیستند که حالا حتما الا و لابد ته این تحصیل به کاری چیزی هم برسند. اگر خیلی از این خانم ها امکان ازدواج داشته باشند، بعد از ازدواج حالا تشخیص بدن که چه رشته ی علمی رو با فراغ بال برن بخونن، این موثر تره تا همین رفتاری که امروز تو دنشگاه ها هست. ما موانعی که سر راه آقایون داریم از نظر اشتغال و سربازی و چه و چه، خود این ها مانع شده که ازدواج رقم نمی خوره. این وضعیت پیش اومده. لذا یک نکته اش اینه. جهت گیری کلیمون هم در دانشگاه های کشور علم سکیولاره. این علوم خود غرب رو نجات نداده، ما رو هم به اصطلاح به رستگاری نخواهد رسوند. «فرمودید در آموزش و پرورش، بهداشت، ، اقتصاد و غیره به مدرنیته عمل می شه. این موضوع را بیشتر توضیح دهید. و این که ما همه نوع هزینه برای تحصیل خود را انجام داده ایم و تا مقطع کارشناسی حقوق آیا این درست است که در هیچ جای ایران کسی با تخصص خودش پشت میز ننشسته؟ با این رابطه ها و ضابطه ها نمی توانیم سر کار برویم. چرا در دانشگاه ها را نمی بندند با این همه فارغ التحصیل بی کار؟ جامعه چه کار بکند؟ چقدر بازی بازی؟ گفتم درس بخوانم به یک جایی برسم که ---. --- حداقل مشغول به کاراست. این کار یعنی چه؟» خب، من هم درواقع با نظر شما موافقم که ضابطه باید باشه؛ نه رابطه که یکی از اون مکارم اخلاق و --- نبوی و مناسباتی که مطرحه، اینه. یه روز به مقام معظم رهبری گفته بودن: آقا کسی ازطرف شما سفارش داده؟ گفتن: «هرکس هر کجا سفارشی از من دید، --- بکوبه به دیوار که ببینید آ رهبر مملکت سفارش کسی رو کرد». لذا دوست عزیز، اخلاق دینی، اخلاق نبوی حکم می کنه رابطه نباشه؛ ضابطه باشه. یکی از بداخلاقی ها همینه که شما فرمودید. یکی از نفی عدالت هاست. این که شما فرمودید «درس خوندم»، درس نباید می خوندید برای کار صرف. درس و علم ابتدا به ساکن برای رشد وتعالی شخصیتیه. حالا ضمنا مدرک هم گرفتید. باید برید سر کار، این هم البته یه فرضه، حق شماست. اما خب، طبیعتا اون هدف اصلی تحصیل گم شده که ما از تحصیل دنبال سر کار رفتن هستیم. اون مسئله ی دومه. نکته ی سوم هم اینه که ما بالاخره شما حقوق خوندید و حقوقدانید. خیلی میدون کار دارید. یه کمی خلاصه دور و برتون رو بگردید بالاخره امکانش رو پیدا می کنید. «شما در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر جمهوری اسلامی، یکی از داوران جشنواره بودید. فیلم آقای فرهادی فیلمساز به اصطلاح لیبرال سینمای ایران به تعبیر خوتان، بار دیگر جایزه دریافت کرد. با توجه به این که مضمون این فیلم نسبی گرایی اخلاقی در حوزه ی اجتماعی بود، نقطه ی ابهامی برای شاگردان شما در سراسر کشور پدید آورده. لطفا توضیح دهید» خب از این جهت که ما رو مانیتورینگ می کنید، کنترل می کنید، که خطا نکنیم، با کله نریم به قعر جهنم، من از شما تشکر می کنم. در مورد جشنواره، در جشنواره، آدم ها قضاوت نمی شن. فیلم ها قضاوت می شن. سکانس هایی که لیبرالی بود، مطمئن باشید من با همون روحیه ی سابق پاش ایستادم و بسیاری از فیلم ها تو این جشنواره قلع و قمع شد، حاصل این بود که من ایستادم، بی تعارف. البته بعضی از دوستان هم این روحیه رو داشتند و ایستادند. خیلی ازافرادی که گله مند بودند حاکی از اینه. دو تا فیلم علیه قصاص بود و ما بالای 800 صفحه تو اینترنت بگردید، فحش خوردیم ، VOA و BBC Persian صبح تا شب فحش دادند. اون دو تا فیلمی که در مورد قصاص بود، اون حقشونه. مجازات لازمه. دو تا فیلم سیاسی ساخته شده بود، عمیقا به حکومت اسلام متلک گفته بود، ما پاش ایستادیم. تهیه کننده اش آمد گفت: «آقای» مثلا «حاتمی کیا در تمام دوران جایزه می گرفته». قرار نیست هر کس همیشه جایزه می گرفته ---- . این فیلمی ساخته وهن نظام. تعارف نداریم. ما افراد رو قضاوت نمی کنیم دوست عزیز. ما قراره با اخلاق نبوی فیلم رو قضاوت کنیم. این فردی که من قبلا روبروی فیلم های دیگه اش ایستاده بودم، فیلمش در بحث های اخلاقی، مشکل اون جوری در فضای لیبرالیسم نداشت. نه این که نیش نزده بود؛ اما اون دیدگاه های قبلی رو من]ندیدم[. لذا به بعضی از اون بخش ها من هم رای دادم. فراموش نکنید ما قراره که اون اخلاقی که ادعاش رو کردیم، امشب این جا داد زدیم، یک گوشه ی کوچکی از ----- رو و -----------------------. بعد هم رای بالاخره شش تاست من هم یه دونه رای داشتم نمی تونستم که به قول معروف رای ما بیاد رای همه رو تحت الشعاع قرار بده بعضی از اون بخش هایی که ---- گرفت، طبیعتا خب نظر من نبود. اما یک نکته دارم. نکته ی من اینه که دوستان عزیز و جوانان عزیز با این سینما نمی شود پیام اسلام رو منعکس کرد. این سینما، سینمای تراز جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و قرآن پیامبر ما نیست. این سینما، سینمایی است که زبان الکنی است برای انتقال پیام انقلاب اسلامی. این سینما، دغدغه اش یه لوکیشن در حد دو تا اتاق و دعوای یه زن و شوهر و پوپک و مش ماشاا... است. با این سینما نمی شود. لذا هر آقایی، هر خانم جوانی که دغدغه ی دین داره، اگر ذوق هنریدر خودتون می بینید، در فیلم نامه نویسی در کار دیگه،وارد این میدان بشوید. امسال از این 120 فیلم که 96 تاش به جشنواره رسید یک دونه اش فیلم دینی نبود. یه دونه اش فقط. از اون فیلمی که برای امام ساخته شده بود که وهن امامه، بگیرید بیاید پایین. فیلم هایی که ادعا می شد دینی اند، دوستان بن مایه ی فلسفی دارند. فیلم فلسفی فیلم دینی نیست. 32سال از انقلاب گذشته ما یک فیلم دینی نداشتیم. لذا یک جایی هم باید از نقد خارج شد، وارد گود شد، عمل کرد. اگر دوست عزیزی، آقای جوانی، خانم جوانی علاقه مندند به این قضایا با ---- های اعتقادیتون، به خصوص در حوزه ی فیلم نامه اصلا فقر وحشتناکی داره سینمای ایران از جنس فیلم نامه و مواردی از این دست. توی صحنه بیاید کمک کنید و شاید نفَس پاک شما، سلامت شماها موجب بشه یه تکونی به این سینما داده بشه. من از این سینما قطع امید کردم دوستان. سینمایی که 120 تا فیلم میسازه، سینمایی که ساده ترین حرف ها رو میاد می زنه، حکومت ما حرف در تراز جهانی زده، این ها دعوا و مسئله شون اینه که یه حکم خدا رو این جا زیر سوال ببرن، فوری هم زیر نویس انگلیسی می کنن --- وابکنه که زود ببرن تو جشنواره خارجی جایزشونو بگیرن. دغدغه شون دغدغه ی پیام قران و اسلام نیست. اینه. خسته شدید دیگه. «آیا بدون وجود معصوم می شود جامعه ی آرمانی یا مدینه النبی درست کرد؟» قطعا و حتما. شک نکنید. این جوری فکر نکنید که باید حتما امام معصوم بیاد این کار رو انجام بده. امام معصوم بین ماست و داره کار رو اداره می کنه و هدایت می کنه تا بتونیم این مرحله رو به نتیجه برسونیم. «---------- تا زمانی که گزینش نیروی کار از طریق سهمیه های مختلف مانند بنیادهای مختلف صورت می گیرد و بدون توجه به به اصطلاح سواد علمی پذیرش می شود، به دور بودن جامعه ی ما از آن جامعه ی آرمانی پیامبر می باشد» یک دلیلش همینه. یعنی این که یعضی ازاین روشهای گزینشی و بعضی از این درواقع سهمیه ها و سلیقه ها می تونه موثر واقع بشه. اما بخشی ازاین سهمیه ها بر می گرده به بعضی از افراد با عقبه ها و سابقه ها. یعنی وقتی مثلا پدر کسی شهید شده، این یک عضو اصلی خانواده اش رو از دست داده. من و شما هم که باشیم، چنین حقی برای خودمون قائلیم که بالاخره یه جای سیستم در مورد ما ارفاق کنه یا بعضی از سهمیه ها در بعضی نقشهای دیگه. اما می پذیرم که این سهمیه ها باید قاعده مند تر، علمی تر و در چارچوب تر باشه تا حقی از کسی ضایع نشه. «لطفا اگر می شه شماره ی خودتون رو اعلام کنید» به دوستان مراجعه کنید. بچه ها بهتون شماره رو می دن، در اختیارتون می ذارن. «1- با توجه به این که اکثریت جامعه اسلام را قبول دارند، ولی امور روزمره و مشکلات اداری مالی باعث می شود اصل نظام را زیر سوال ببرند. چرا برای برقراری نظم و عدالت بیشتر در دستگاه ها سعی و تلاش بیشتری نمی شود تا این مسائل باعث تمسخر حکومت نشده، به اسم حکومت دینی تمام نشود؟» این یکی از مشکلاتی است که ما در دیدار مستمر و مدام با مسئولین، همیشه بر سرش دعوا داریم. یعنی این که ما متوجه بروز و ظهور رفتار خودمون که ضربه به اسلام و انقلاب می زنه در جایگاه مدیریتی، نیستیم یا کمتر دوستان متوجه این قضیه هستند. این یکی از مواردیه که مدام مطرح می شه و تذکرات گسترده ای داده می شه ولی باید سیستماتیک ----- فایده ای نداره. «2- ما برای حفظ آرمان و اعتقاد اسلامی به عنوان جوان مسلمان دارای فرهنگ اسلامی باید در مقابل دشمن چه بکنیم؟ با استفاده از چه روش هایی افراد گوناگون که به فرهنگ غربی تمایل دارند را مجاب پیروی از فرهنگ اسلامی کنیم؟ 3- برای آگاهی بیشتر چه کنیم چه کتابهایی را مطالعه کنیم؟» من اون دو تای اولی رو فقط تو قالب یک نکته جواب می دم. ما مادامی که می خوایم دیگران رو مجاب کنیم سمت اسلام بیان، اما خودمون باورمند و عامل به اون حرف های اسلامی نیستیم، موفق نیستیم. هر وقت مردم نگاه به رفتارعباسی کردن، دیدن عباسی آنچه را که می گه، خودش عامل بهش هست، مطمئن باشید به اسلام جذب می شن. اگر مردم جذب نشدن، حتما یا در حرف اساسی اشکالیه یا در رفتار خودمون. می فرماد امام صادق(علیه السلام): «کونوا دعوه الناس بغیر السنتکم» دعوت کنید مردم رو به غیر لسانتون «بغیر السنتکم» به اصطلاح زبانتون. ما، دوستان عزیز با لسانمون مردم رو دعوت می کنیم. چون با لسانمون دعوت می کنیم، جذابیت نداره، اثر نمی کنه. بایستی دعوت کنیم مردم رو به غیر لسانمون. هر وقت من و شما رفتارمون در جامعه این گونه بود که مردم اعمال و رفتار ما رو دیدن، شیفته ی اسلام شدن، ما تبلیغ اسلام کردیم که این ها به سمت دین های دیگه نروند. «اگر امکان دارد یکی از فلسفه هایی که نام بردید کمی توضیح دهید. نشانه های آن را در به اصطلاح یکی از وزارت خانه ها بیان کنید تا ما هم بتوانیم با سند برای دیگران بگوییم» این ها رو بصورت به اصطلاح کامل و جامع تدریس کردیم. موارد مستنداتش موجوده همون طوری که بعضی از نمونه هاش رو روی پرده دیدید و برای استناد به این قضایا و این چارچوب ها موارد و مطالب زیادی جلوی دستتون هست. اون ها روهم می تونید مراجعه کنید از مجموعه ی دوستان در مرکز ما از طریق اینترنت بگیرید که درواقع دستتون برای این قضایا پر باشه. وارد سایت ما بشید. پیغام بذارید. براتون بفرستند. «حالا که ما آنچه که باید باشیم از نظر اسلام نیستیم. یعنی باید ---- باشیم، حکومت رو عرض می کنم، این حرف موسوی اگر به اصطلاح... اگر...» یه ذره خوش خط بنویسید «با توجه به حرف هایی که شما زدید، ما ناامید شدیم، چه کار باید بکنیم؟» یه موقعی گفتم. باز هم این حرف ها رو می زنیم. گفتن آقا مردم رو حرف می زنید ناامید می کنید. دوستان مسئله ی ناامید شدن نیست. یه جاهایی باید تلنگر بخوره. ما ناامید نباید بشویم وقتی بشنویم که یک جایی از نظام اجتماعیمون اشکال داره. شما وقتی می رید بیمارستان به مطب پزشکی، می گه فلان قسمت بدن تو فلان بیماری رو داره، دندونتون مثلا عفونت کرده، گوشتون این مشکل پیش آمده، فلان قسمت دستتون ----لیا گرفته، شما ناامید می شی یا به فکر چاره و درمان می افتی؟ این حرف ها رو می زنیم که به فکر چاره و درمان بیفتید. نباید ناامید بشید. خوشحال باشید که امروزتون با دیروزتون فرق کرد. این که فکرمی کردید این مطب سر کوچه تون می بینید این همون پزشکیه که باید باشد. مدرسه ی بچه تون و برادر و خواهرتون همونیه که باید باشد، دانشگاهی که می رید همونیه که باید باشد، امروز متوجه می شید که آقا این سیستم هایی که دور و برتون هست، این ها مخل این هستند که شما دینی تر بشوید و دینی تر زندگی کنید و رفتار کنید. همین که این درد و نِکات رو متوجه شدید، حالا اگر تلاش کردید برای درمانش، قطعا موفقید. اما هر وقت یه کسی آمد درد ها و مشکلات پیکره ی زندگی و حقیقت اجتماعی شما رو گفت، شما ناامید شدید، مطمئن باشید که اون رویه به خود شما بر می گرده، اون جا به گوینده بر نمی گرده. «چگونگی حل مسائل اخلاقی و فرهنگی به کجا می رسد؟ به کجا می انجامد مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه ی ما؟» اگر که هوشیارانه برنامه ریزی کنیم. خانواده ها، مسئولین در آموزش و پرورش، نظام رسانه ای، بدنه ی جامعه رو توجیه کنیم، هیچ مشکلی پیش نمیاد. ریزش هامون زیاد نخواهد شد. اما اگه غفلت کنیم. به هر کجا دست گذاشتیم روش، هشدار دادیم، حس ناامیدی بهمون دست داد، طبیعتا به اون انحطاط و قهقرایی می رسیم. «لطفا بعد از انتقاداتتون، پیشنهاداتتون رو هم بگید. همچنین کارهای خودتون رو برای بررسی و اصلاح در عرصه های مختلف» این که پیشنهاد بدیم، پیشنهاد ----. نمی شه یک طرح استراتژیک که 88 تا رودمپ داره و 88 تا فلسفه ی مضاف داره برای هر 88 تا فلسفه ی مضافش برای 5 تاش متن های فوق لیسلانس و دکترا کسی فرصت داره بره تخصص بگیره، مثلا تو یه جلسه توضیح داد. مثلا بهش بگه فلسفه ی تعلیم و تربیت، فلسفه ی بهداشت، فلسفه ی شما دانشجوی فوق لیسانس و دکترا باشید، یکی از این فلسفه ها رو می تونید چند سال بخونید دکتراشو بگیرید. این رو که نمی شه تونیم ساعت همه رو توضیح داد. منظور شمای کلی از این بود که وقتی می شینید این جا، کف می زنید برای حضرت، یادتون باشه دین حضرت رو به سخره گرفتیدا. اینی که شما بهش می گید بانک، مدرسه، دانشگاه، رسانه، ارشاد، تعاون، صنعت و معدن و غیره، این ها هیچ کدوم اون چیزی که تو قرآن گفته شده نیست. می گید: «آقا مگه قرآن این حرف ها رو داره؟» نشون دادیم که دیدید هست. وجود داره تو قرآن تبیین شده. تولید شده. پس چی کار باید بکنیم؟ حرف ما این بود که بایستی تلاش کنیم برای جایگزینی اش. تلنگری باشه برای شما این ها و اصلا جای نگرانی هم نیست. نگران نباشید. «لطفا اشاره ای به فیلم های فجر کنید با یک تحلیل کوتاه» مورد خاصی نداره. چهار دسته فیلم اصلیه که در بخش مسابقه بود. فیلم هایی که فلسفی بودن، متاسفانه به اسم فیلم دینی معرفی شده بودن. فیلم های طنز دو سه تا بودن. فیلم های به اصطلاح اجتماعی که تعدادشون خیلی زیاد بود و یه تعداد فیلم هایی که در حوزه ی مباحث استراتژیک مثل دفاع مقدس و اندیشه های ملی و این ها وارد شده بود که خب نمی تونست با فیلم های اجتماعی به اصطلاح برابری کنه. همون طوری که گفتم خیلی نمی شه امید بست به وضعیت توان سینما. بایستی نیروی جوان وارد بشه. «وقتی که اسلام رو به زور به دانش آموزان یاد می دهند چطور انتظار دارید اسلام گسترش پیدا کند؟ چرا اجازه نمی دهند خود جوان به اسلام راه یابد؟ بگذارید خودش اسلام را بشناسد» این که خودش اسلام رو بشناسه، خیلی خوبه. اما زمینه ی شناخت در اسلام رو از کجا پیدا کنه؟ ته اش می خواد برسه به همین بانک دیگه، به همین آموزش و پرورش، آموزش عالی. شما هم اتفاقا دست گذاشتید روی همون نگرانی ای که من گفتم. اگر اون جوان رو، اون نوجوان رو، اون کودک رو، اون انسانی که از بیرون مرزها میاد، می خواد اسلام رو بشناسه، رهاش کنیم بگیم خودت بشناس، چیزی که می بینه دینی نیست. اقتصادی که می بینه، سیاستی که می بینه ، فرهنگی که می بینه، بهداشت درمانی که می بینه، صنعت و معدنی که می بینه. همه ی حرف من اینه که اتفاقا ما اون اصلیه رو به این نوجوون ندیم بگیم اسلام رو بشناس؛ بلکه خودش در اثر اعمال و رفتار منطقی و مطلوب و مناسب اسلامی ما، خودش دعوت بشه به اسلام. «هر کس به خاطر پول یا مقام کسی به اواحترام بگذارد، دو سوم دینش را از دست داده است. علی(علیه السلام)» «چرا این حرف ها را در میان مسئولین بیان نمی کنید و راه چاره را به یک عده ای که می دانند کاره یا مسئولی نیستند، بیان می کنید؟ ما چه می توانیم بکنیم؟ دست ما که به هیچ جا بند نیست. چرا چاره ای نمی اندیشید؟ همه ی شما پیش خدا و پیامبر و مسئولین مسئولید. این مباحث را در میان دانشجویان و غیره به بحث گذاشته شود» بله این واقعیت قضیه است. دوست عزیز ما این موارد رو به مسئولین می گیم. چون به شما این جوری می گیم؛ به مسئولین طرح ها رو می فرستیم براشون. منتهای مراتب برای حرکت های اجتماعی، صرفا نمی شه با مسئولین کار کرد؛ مردم باید تو جریان باشند. اولا مردم مَحرم اند. شما محرمید. باید بدانید. نکته ی بعدی اینه که این افراد رو شما انتخاب می کنید. وزیر و وکیل نماینده ی مجلس شورای شهر رئیس جمهور، این ها رو شما انتخاب می کنید. بعد از این که شما مطالبه تون مشخص شد، مطالبه ی عدالت،(این ها اسمشو مقام معظم رهبری گذاشته) مطالبه ی عدالت. ما می گیم آقا هر چیز رو سر جای خودش. عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش. مطالبه ی عدالت یعنی هر چیز رو بذاریم سر جای خودش. درست شد؟ اگر توی صدتا دانشگاه، صدتا شهر، صدتا تجمع این چنینی گفتیم آقا این وزارت بهداشت اونی که حضرت موقع ظهور می خواد نیستا. اونی که تو قرآن گفته شده نیست. این آموزش و پرورش اونی که باید باشه نیست. این رسانه اونی که باید باشه نیست. این ارشاد اونی که باید باشه نیست. وقتی این براتون روشن شد، شما در انتخاب اون کسی که بتواند اسلام ناب رو پیده بکنه،(اسلام ناب یعنی این حرف ها)، اون موقع در انتخابتون بین اون وزیر و وکیل ها، بین اون نماینده ها و چه و چه، انتخاب دقیق تری صورت می دید. نقش شما اینه. کسی از شما نخواست این رو پیاده کنید. البته ممکنه شما دانشجوی تعلیم و تربیتید، حالا ------- مشخص می شه که این چیزی که سر کلاس می خونید، نیست. شما دانشجوی پزشکی اید. شما دانشجوی هر رشته ی دیگه ای در حوزه ی به اصطلاح علوم انسانی هستید، اون جا متوجه می شید که خود شما هم در این قضایا نقش دارید. «چرا انتظار معجزه دارید؟ مگر پیامبر اکرم چقدر توانست انسان ها را تغییر دهد؟ مگر نه این است که ما مملکت را از شاه و انگاره های مربوط به آن گرفتیم؟ به نظر شما پدران و مادران همان جوانان، مطرب خانه های شاه نبودند؟» تقریبا منظورتون مشخصه. این که «چقدر انتظار و توقعمون بالاست ، مگر پیامبر چقدر توانسته اند کار انجام بدند»، پیامبر در حد زحمت و توان و ظرفیتشون تلاش کردند. ما در حد در واقع ظرفیتمون تلاش نکردیم. مسئله اینه. پیامبر تلاش کرد. ائمه در حد وسعشون تلاش کردند. «لایکلف الله نفسا الا وسعها». وسع ما در هنگام جمهوری اسلامی در پیاده کردن دین، خیلی بیشتر از این حرف هاست دوستان عزیز. اما تلاش نمی کنیم. باید این رو بشناسیم و بدانیم و تلاش کنیم و الا اگر رفع مسئولیت کنیم از خودمون و حاضر نباشیم تلاش کنیم، قطعا در آخرت مواخذه خواهیم شد. فرمودند که: «دغدغه هاتان شبیه دغدغه های ماست.؟؟؟؟؟؟ چه کنیم؟ چرا با توجه به این که ما ادعا داریم که آمریکا یا هیچ کشور دیگری جرأت دخالت در ایران را ندارد، چرا با فتنه گران و سران فتنه برخورد نمی شود؟ چرا مسئله ی مصلحت را پیش می کشید؟ این مصلحت چیست؟» عرض به خدمت شما در مورد «ما چه کنیم؟» که عرض کردم تو مسئله ی اول بصیرت بخشی و آگاهی، تو مسئله ی دوم نقش خودمون رو روشن کنیم. نقش ماچیست، چه باید بکنیم، به تکلیفمون عمل کنیم. هر کجا هستیم، در پیاده کردن دین پیامبر مسئولیم. در اقامه ی حدود الهی مسئولیم. حتی اگه شده ---- بزنیم وظیفه ی خودمون رو انجام بدیم گردن مسئولین نندازیم. در مورد این که با سران فتنه برخورد نمی شه، عرض کردم مدل مورد نظر امام راحل این بود که مردم رو ای بنی صدر گرفت، امروز هم مدل اینه که مردم رو از این افراد بگیرند. این افراد باید به این روش و رفتارشون خاتمه بدند. یا بیان به صحنه با شجاعت بگن ما از این آمریکا و اسرائیل و مشرکین و منافقین و ملحدین اعلام برائت می کنیم؛ یا این که نه به همین رفتارشون ادامه می دن، بیشتر چهره شون برای طرفدارانشون و مردم روشن می شه. لذا مصلحتش اینه. هنر نظام بر این نیست که این ها رو از مردم بگیره. هنر نظام همیشه بر این بوده که مردم رو از این ها بگیره و این سیاست، سیاست ----انه ایست که هم امام راحل به نحو احسن انجام دادن؛ هم امروز مقام معظم رهبری این رو عملی می کنن. از این جهت بایستی به این نکات اشراف داشت و دانست که این ها چه چارچوبی داره. همین که این ها مطالبه ی شما در بدنه ی جامعه محاکمه و برخورد با این هاست، برای این ها از حیث این که در جامعه --- شدن، کفایت می کنه. یک بار دیگه این عید گذشته رو تبریک عرض می کنم خدمت شما عزیزان. یک بار دیگه به شما تذکر می دم و توجه می دم که دوستان، اخلاق اجتماعی ما، اخلاق نبوی نیست و بایستی سبک زندگی در جامعه مون رو اخلاقی کنیم. از حکومت --- --- جامعه. ممکنه --- باشه. اما فراموش نکنیم این جشن هایی که برگزار می کنیم، دافع اون مسئله و این ها نیست و بایستی اون تلخی ها رو در کنار این شیرینی ها و جشن ها بر خودمون بپذیریم و حمل کنیم. امیدوارم که خدا توفیق بده ما رهرو صدیقی برای دین پیامبر جلیل القدر اسلام باشیم. ان شاء الله. والسلام.

گزارش تخلف
بعدی